نسرین نادری، از آوان کودکی علاقه بسیار به کتاب داشت، پدرش یک معلم در مکتب بود. زندگی کردن و نفس کشیدن برای بعضی ها مجاز نیست، چه رسد به این که رویا ببافد و به اهداف شان فکر نماید.
نسرین پس از هجوم کوچی های مسلح بر زمینهای پدریاش، مجبور میشود که طعم تلخ مهاجرت را بچشد. او مجبور میشود، با پدر و مادرش از مرکز هزارستان تا کابل پیاده بیانید و قصههای تلخ هم نیز با خود دارد. هجوم کوچیها حتا مجال نداد، تا فامیل نسرین وسایل مورد نیاز و ضروری را با خود بردارد.
نسرین میگوید:”در مسیر راه برای اینکه لباس تبدیلی نداشتم، مادرم لباسم را وقتی میشست، من زیر سایه چادر مادر پنهان
میشدم.” به نظر اغلب ما شاید یک داستان بیاید، ولی این یکی از واقعیتهای زندگی هزاره هاست.
زندگی کردن زیر سایه، استبداد، حذف، تبعیض جرات و شهامت میخواهد، ولی در این دوره زنان و دختران افغانستانی قدرتمندترین و شجاع ترین انسانهای روی زمین هستند، چون این دختران همانند نسرین، هم باید به تحصیل بپردازند، هم کار نمایند و هم خانوادههایشان را حمایت کنند علیرغم اینکه باید با سیاست حذف نیز مبارزه کند.
او بیست سال سن دارد، اصلن یک زندگی عادی نداشته و از همان دوره کودکی با همه چیز مبارزه کرده و بارها با مرگ مواجه شده است. نسرین باز مانده سه حمله انتحاری است، اولین بار در سال ۲۰۱۸ در مرکز آموزشی کوثر دانش از ناحیه دست زخم بر می دارد، بعد از آن به موعود میرود و در آنجا نیز در صنفاش حمله انتحاری رخ میدهد و شاهد از دست دادن دهها همکلاسیاش میباشد، و آخرین بار سال ۲۰۲۰ شامگاه سوم عقرب، در کوچه کوثر دانش حمله انتحاری صورت میگیرد، در آنجا نیز برای بار سوم شدیدا مجروح میگردد، و این کابوس وحشتناک از زندگی نسرین دست بر نمیدارد و به لحاظ روحی و روانی و جسمی و به توصیه دکتران و روانشناسان، مجبور میشود مدتی از قلم و درس دور شود و یا حتی توصیه شده بود که از تحصیل دست بکشد.
مادر نسرین میگوید:”وقتی هنوز چره در بدن نسرین بود، با آنکه دکتران توصیه کرده بود که باید جراحی شود و استراحت نماید، اما با آن وضعیت هم در کورس میرفت و در صنفهای آمادگی کنکور شرکت میورزید.”
نسرین میگوید:”وقتی کوچک بودم و توان خرید کتاب را نداشتم، از کتابخانه به طور امانت کتاب دزدی میکردم، در حالیکه نباید کتاب از محوطه کتابخانه بیرون برده میشد، و من مجبور بودم دور از چشمان پدرم بخوانم، تا مبادا پدرم بپرسد که این کتاب را چگونه به دست آوردهای.”
جهان جدید که بر اساس یک نظم جهانی و اصول نظام حقوق بشری شکل گرفته است. اما هنوز کشورهایی مانند افغانستان، با معیارهای جهانی سازگار و وفق پیدا نکرده است. به ویژه پس از دوره جمهوریت، حقوق ابتدایی و انسانی انسانها، مثل آزادی، حق تحصیل، حق کار و…گرفته شده و به شکل آشکارا نقض میگردد.
زنان و دختران به شکل بسیار وحشیانه سرکوب، بازداشت، شکنجه و به طرز اسرار آمیزی به قتل میرسد.
من به این باور رسیدهام که ارزشها و مفاهیم جهان جدید، نیاز به بازخوانی دارد و اعلامیه حقوق بشری، باید خیلی از موارد و مواد هایش تعدیل شود و دوباره سازمان ملل از نو برای حفاظت و صیانت از حقوق انسانی انسانها تعریف گردد که از پشتوانه قوی حقوقی برخوردار باشد.
استعداد های ناب چون نسرین اگر در کابل میماند، آرزو ها، رویا هایش برای همیشه دفن میشد. اما او پس از زمین خوردن بسیار، قدرتمند تر از همیشه بلند شد و جوانه زد.
نسرین مکتب را با نمرات عالی تمام نموده و برای رسیدن به دانشگاه با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کرده است. با وجود این که یک دختر میباشد، ولی روح و فکر و جسم خویش را بسیار صیقل داده و حالا پختهتر، مصممتر، رسالتمندتر، برای رویاهای خود و رویای هزاران دختر افغانستانی میجنگد و مبارزه مینماید.
نسرین میگوید:”پس از حمله انتحاری کورس کوثر دانش، بنابر دلایلی نمیتوانستم امتحان کنکور بدهم، اما هر بار در امتحان آزمایشی شرکت میکردم، نمراتم از ۳۵۰ نمره کمتر نبود. بالاخره موفق شدم با اخذ نمره فوق العادهای، پذیرش دانشگاه آمریکای افغانستان و دانشگاه آسیایی برای زنان از کشور بنگله دیش را دریافت کنم، و حالا در آنجا مشغول به تحصیل هستم.”
او ادامه میدهد:”رویای درس خواندن در رشته ریاضیات را دارم، و آرزو دارم، روزی در هاروارد راه پیدا کنم.”
استعداد فوق العادهای در وجودش هست، با ریاضیات خیلی خو میگیرد، به قول خودش، بر خلاف دوستانش، موقع تفریح، با ریاضیات و اعداد بازی مینماید. یعنی ریاضیات بخش عمده و یا به عبارتی “زندگی” نسرین است و اغلب اوقات، مسائل ریاضی را با روشهای کشف شده خودش حل میکند.
نسرین میگوید:”در کنار ریاضیات فلسفه را نیز خیلی دوست دارم.”
به لحاظ شخصیتی و فکری، او یک انسان درونگراست و متاثر از مکتب فلسفی اگزیستانسیالیسم و دوستدار سپونزوا.
چرا نسرین متوقف نشد؟
به طور عموم اغلب خانوادهها در افغانستان سنتی هستند و سطح فرهنگ و درک پایین دارند.از این جهت است که هنوز در این جهان جدید، درس خواندن دختران را تابو میدانند. اما از این جهت خانواده نسرین ثروتمند و سطح آگاهی و فهمشان بالا میباشد. تغییرات از این جا شروع میشود و این گونه ما به یک آینده روشن امیدوار میشویم.
نسرین میگوید:”برایم سخت بود که خانوادهام را بگذارم و بروم، من تنها حامی آنها بودم اما برای رسیدن به رؤیاهایم میجنگم چون با مرگ روبهرو شدهام و هیچچیز نمیتواند جلو مرا بگیرد.”