موسیقی محلی یا فولکلوریک در اکثریت کشورهای جهان بهویژه در میان مردم افغانستان از جایگاه شامخ برخوردار است. با آنهم، موسیقی محلی از گذشتههای دور بدینسو فراز و فرودهای زیادی را طی کرده تا به روزگاران ما رسیده است. زنان افغانستان در پهلوی مردان در استغنا و شگوفایی موسیقی محلی نقش ارزندهای ایفا کردهاند؛ اما به دلایلی مانند مردسالاری در جامعه، سنتگرایی و محافظهمحوری از محفلها و مجلسهای زنانه، جامعه کمتر به بیرون نفوذ کردهاست. بنابراین موسیقی محلی زنان در افغانستان، بیشتر در محدودهی مجالستهای زنانه محدود و محصور ماندهاست.
زنان افغانستان، در محلهها و روستاها با سرودن وخوانش دوبیتی و چهاربیتیهای شیرین، با شگردهای موزون و موسیقیوار نوعی خاصی از موسیقی محلی را ابداع کردهاند که از خواندن لالایی برای فرزند دلبندشان گرفته تا محافل شیرینیخوری و عروسی، شب چِله (یلدا)، نوروز، عیدها، تولد، سالگره و سایر مجلسها و برنامههای خوشی هرازگاهی به سرودن موسیقی دست یازیدهاند.
«دلآرام» شهره به مادر میرزا یا «آبی میرزای مالستانی» از معدود محلیخوانان نامور زنان در افغانستان است که نام و آوازهی او فراتر از دِه و قریهی شان، تبلور یافته و متجلی شدهاست. نامبرده در یکی از روزهای سال 1929 میلادی در قریهی کوچک، آرام و زیبای «لعلچک» در شهرستان مالستان ولایت غزنی پا به دیار هستی نهادهاست.
شور و اشتیاق او به موسیقی، استعداد خارقالعاده و صدای گیرای او سبب شد تا با سرودن دوبیتی و چهاربیتی، پا روی سنت موجود مردسالاری نهاده، به تابوشکنی روی آورد. یا به اصطلاح، توفانباد و ریزگردها را کنار گذارده، تا زورق موج صدای گیرای او اهتزازکنان به ساحل رنگینکمان موسیقی محلی کشور پهلو نهند. ایشان پس از ازدواج و آغاز زندگی مشترک به قریهی «نوده» نقل مکان کردهاست. فضای اختناقوار آنزمان و محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی آن عصر نتوانست سد راه موج موسیقی دلانگیزِ او شود. آبیمیرزا، با استفاده از هر پیشآمد و فرصتی به آوازخوانی پرداخته، با استفاده از موسیقی درد و رنج مردم را بیان کرده، شکوه از ناملایمات و بیعدالتیها سر داده، امید را فریاد کشیده و خواستار اصلاحات در عرصهی اجتماعی و زندگی عامهی مردم شده است.
آبیمیرزا در اوایل فقط به زمزمهی دوبیتی و چهاربیتیها بدون آلهی موسیقی میپرداخت؛ اما بعدها با دمبوره و غیچک آشنایی حاصل کرده، دوبیتی و چهاربیتیهای محلی را با ترکیب و آمیختگی با صدای دمبوره و غیچک یک سنتز اعجازانگیز خلق کرده که در دل هر صاحبدلی که آنرا شنیده رسوخ و جا خوش کردهاست.
آبیمیرزا از آن گروه محلیخوانان بهشمار میرود که صاحب سبک خاص خود است و در بین مردم و هنرمندان به سبک «آبیمیرزا » شهرت دارد. در اوضاع و احوالی که آبیمیرزا به سرایش موسیقی میپرداخت، فرهنگ واپسگرا بر اکثر مناطق و دور دستها بهخصوص در زادگاه و زیستگاه او سیطرهی مطلق داشت. سرانجام خوشنامی و شهرت او در آوازخوانی کار دستش داد و با بستن اتهامات از طرف مردم و اهالی محل، آبیمیرزا راهی زندان گردید. فضای بستهی زندان هم نتوانست جلوی طنین صدای او را بگیرد. او در پهنای سلیقهی خیالش همواره استعاره از موسیقی میبافت. گفته میشود آبیمیرزا در یک بازهی زمانی از طرف مردم محل از زادگاهش طرد و رانده شد و چندینسال مجبور به ترک دیار و زندگی در شهرستان جاغوری شدهاست. چنانکه خود او نیز مصیبتهای این تبعید را در یک آهنگ چنین بازگو کردهاست:
گل صد برگ تابستانم ای یار
فرار از ملک مالستانم ای یار
از آن روزی که گشتم از وطن دور
جگر پر درد و دل نالانم ای یار
بههر صورت، از آبیمیرزا در جاغوری چند آهنگ محدود، توسط یکی از دوستان و علاقمنداناش بهنام «گلنساء» بهصورت ابتدایی ثبت نوارهای کست شد و اینگونه ماندگار شده، تا به روزگاران ما رسیده است. هرچندیکه از آبیمیرزا آهنگهای زیادی( بجز چند آهنگ محدود) به دلایل محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی، در کنار آن چالشهای اقتصادی و مالی که نتوانستهاست، تمام سرودههایش را ثبت کند، به یادگار نمانده است.
در سرودههای آبیمیرزا حس وطندوستی، شکوه از ناملایمات اجتماعی و فرهنگی، امید به زندگی و عشق و محبت بیشتر انعکاس و تجلی یافتهاست. آبیمیرزا با وجودیکه در قسمت سرایش موسیقی محلی متبحر و صاحب سبک بود؛ ولی شهرت و اعتبار او بیشتر به دلیل شجاعت و سنتشکنی اوست که طنین صدای او مواجکنان دیوارهای عریض محافظهکاری و سنتمحوری را طی طریق کرده و به قلوب دوستدارانش جاخوش کردهاست. باید گفت یکی از افرادی که بیشتر سبک آبیمیرزا را دنبال کرده، «صفدرعلی مالستانی» است که به بازخوانی آهنگهای او پرداخته و بیشتر آهنگهای او را باز خوانی کردهاست.
سرانجام آبیمیرزا بتاریخ ۳۱/۴/۱۳۹۵ در ژرفای سکوت و خاموشی از این دیار رخت سفر بست و راهی سرزمین موعود شده، به دیدار حضرت حق شتافت. او رفت؛ اما آوازه و شهرت او پا بر جاست. امروزه جستهوگریخته آواز او نوازشگر و آرامشدهندهی روح دوستدارانش است. روحش شاد و راهش پر رهرو باد!