اشاره: تا کنون دوسال از به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان در افغانستان میگذرد. همزمان با آن، جبهههای ضد طالبان نیز در خارج و داخل افغانستان تشکیل شدند. اکثر این جبههها از کشورهای خارج علیه طالبان موضعگیری دارند. هرچند، چندین جبهه در داخل افغانستان عملن علیه طالبان مبارزات مسلحانه دارند؛ اما در مورد این مبارزات بحثهایی وجود دارد. با آنهم، بزرگترین جبههی مخالف طالب که در آن حضور رهبران سیاسی پر رنگ است، «شورای مقاومت ملی برای نجات افغانستان» است. در کنار آن، چندین حزب و نهاد دیگر نیز فعالیت میکنند که به نحوی در مخالفت با طالبان محسوب میشوند. از جمله «حزب ملی آزادی افغانستان» به رهبری رحمتالله نبیل، «حزب شهروندان افغانستان» به رهبری داکتر ذاکرحسین ارشاد، «حزب عدالت و آزادی افغانستان» به رهبری سرور دانش، معاون ریاست جمهوری دولت پیشین و جریان سیاسی حنیف اتمر وزیر خارجهی دولت پیشین است که همه بیرون از افغانستان در مخالفت با طالبان عرضاندام کردهاند.
خبرگزاری صدای شهروند، در گفتوگوی ویژه با «دکتر موسا جعفری» معاون علمی پیشین دانشگاه کاتب، مسالهی«ضعف جبهههای ضد طالب و دوام حاکمیت طالبان» را در میان گذاشته است که اینک این بحث تقدیم مخاطبین ما میشود.
محسنی: جناب دکتر خیلی خوشحالم که به ما فرصت دادید تا در مورد مهمترین و اساسیترین مساله در افغانستان با هم گفتوگویی داشته باشیم. شما در جریان قرار دارید که پس از به قدرت رسیدن دوبارهی طالبان، جبهههایی در مخالفت با طالبان شکل گرفت و کماکان به مباررزه پرداختند؛ اما چرا این جبهههای ضد طالب، دارای انسجام لازم نیستند؟
دکتر جعفری: تشکر جناب آقای محسنی، در رابطه با وضعیت جبههی مقاومت یا جریانهای ضد طالب باید بگویم، همانطور که این جریانها جریانهای خیلی گستردهایست و بسیاری از رهبران آن، که حالا از دوران جمهوریت و رهبران جهادی گردهم آمدهاند، به همان اندازه هم از فقر استراتژیک رنج میبرند. به همین جهت از دو سال گذشته بدینسو نمیتوانیم برای آنان یک دستآورد مهمی را در نظر بگیریم. این در واقع یک نوع پام استراتژیک است. در دو سال گذشته آن چیزی که مشخص هست این است که دریافت این جبههها از جامعهی جهانی متفاوت است. تنها توانایی که آنها دارند، در بسیج کردن مردم و تاثیر گذاری در داخل افغانستان به نظر میرسد. اما با توجه به این مساله، خود رهبران هم در یک ابهام بسیار عمیقی قرار دارند. مشخص نیست که آنها از بین مقاومت و مبارزهی مسلحانه در برابر طالبان و یا ایجاد یک مسیر گفتوگو و تعامل با طالبان کدام یک را در اولویت قرار میدهند. بارها و بارها هم گفتهاند که دنبال راه حل سیاسی هستند. بدهی هست که این راه حل سیاسی هم بدون کمک جامعهی جهانی امکان پذیر باشد. بنابراین آنها در یک انتظار طولانی قرار گرفتهاند که با یک نگاهی از بیرون از افغانستان، تلاش میکنند خود را با جامعهی جهانی سازگار بکنند و منتظر فرصت باشند. بنابراین آنها ابتکار عمل را در دست ندارند و این یک چالش بسیار بزرگ است. برای اعتماد به این جریان علیرغم این که پتانسیلهای زیادی را حداقل بر حسب ادعای رهبران شان دارند، با توجه به این که این رهبران اگر هنوز به خواستههای مردم توجه دارند، هنوز هم میشود به آنها امید بست؛ اما در جبههی ضد طالبان تا به حال چیزی که از آنها دیدیم، انفعال شان در مقابل طالبان بوده است. بنابراین از این جهت فقط در برابر وضع موجود و اعتراضاتی که بر حسب گزارشها و اتفاقاتی که در افغانستان میافتد وادار به یک واکنش میشوند که این واکنشها چندان موثر نیست و برای اینکه یک جبههی پیش رو و تاثیر گذار در افغانستان قرار باشد فعالیت کند، تاثیری ندارد.
محسنی: با توجه به گفتههای شما، پراکندگیِ در فعالیتهای این جبههها زیاد است، تا کنون این جبههها به یک دیدگاه واحد در مبارزه با طالبان دست نیافتند، فکر میکنید که این پراکندگیها چه اندازه به ضرر این جبهههای ضد طالبان است؟
دکتر جعفری: چون این سوال نزدیک به سوال نخست است، دوست دارم، توضیح این مساله را اینگونه ادامه بدهم: نکتهی مهم دیگری که در مورد جریان مقاومت در برابر طالبان در بیرون از مرزهای افغانستان باید توجه کرد این است: بازیِ که در افغانستان و در منطقه جریان دارد، رویکردهای بسیار آشکاریست که کشورهای همسایه پس از روی کار آمدن دوبارهی گروه طالبان در افغانستان روی دست گرفتهاند. کشورهای مانند ایران و پاکستان، روسیه، چین و کشورهایی مانند اینها هم به نحوی تلاش کردهاند درهای گفتوگو، مذاکره و تعامل را با طالبان باز بگذارند. به همین جهت میتوانیم بگوییم که این توجه کشورهای منطقه به طالبان و تعامل آنها -اگرچه در بعد سیاسی تلاش نکردهاند که طالبان را به رسمیت بشناسند- مشخص است که تاثیر بسیار منفی را حداقل بر عملکرد جبههی مقاومت داشتهاند. برای اینکه آنها بتوانند به شکل بسیار واضح و مشخصی جبههی مقاومت را سازماندهی کنند، بسیج کنند و از تعاملات خودشان استفاده بکنند، از حمایتهای منطقهای بر علیه طالبان بهره ببرند و… این مورد هم متاسفانه توسط رهبران جبهههایی ضد طالبان دیده نشده و چیزی در این راستا از آنها ندیدهایم. اگر به گذشته رجوع کنیم، جبههی مقاومت در برابر طالبان حمایتهای بیرونی بیشتری داشت که فعلن این حمایتها نامعلوم هست و یا هم بسیار مشروط و محدود بهنظر میرسد. باید توجه داشته باشیم که این هم بسیار تاثیرگذار است. در اینکه در حال حاضر، جبههی مقاومت بتواند تجدید قوا کند و اقدامهای بسیار جدی در برابر طالبان و مقاومت مسلحانه داشته باشد. اما محدودیتهایی که وجود دارد، بحث تامین حمایتهای مالی و حمایتهای بیرونی است که به نظر میرسد، از این ناحیه محدودیت شدید برای جبههی مقاومت وجود دارد.
محسنی: شما گفتید که جبهههای مخالف طالبان از مخالفتهایی که در کشورهای بیرونی با طالبان وجود دارد به صورت آنچنانی استفاده نکردهاند؛ اما اساسن چرا ایالات متحدهی امریکا و متحدانش از جبهههای مخالف طالبان حمایت نمیکنند در حالیکه همیشه تاکید بر حکومت فراگیر در افغانستان دارند؟
دکتر جعفری: در مورد ایالات متحدهی امریکا هم باید به چند نکته توجه کرد. نخست اینکه ایالات متحدهی امریکا به شکل بسیار حساب شده با طالبان تعامل میکند و وضعیت افغانستان را تحت کنترل دارد. مساله بسیار مهم است. آنها در بعد تیوری به همان چیزهایی که گفتهبودند پابند بودهاند. مثلن اینکه طالبان را به عنوان یک نیروی بدیل در منطقه در مقابل دیگر گروههای تروریستی مانند داعش حمایت و تقویت کند. با این وجود، طالبان میتوانند یک نیروی بدیل و یک ابزار در مقابل این گروهها باشند که این بهرهبرداری را ایالات متحده امریکا میتواند از طالبان داشته باشد. با توجه به اینکه طالبان هیچ مانعی در برابر ایالات متحده نیستند. در مسایلی نظیر اقدامات نظامی در خاک افغانستان، همان طوری که قبلن در بحث بیان شد، هیچ مانعی در این زمینه وجود نداشت و ندارد. به نظر میرسد طالبانی که با کمک امریکا، بهتر است بگوییم که در یک پروسهی سیاسی، توسط امریکا رویکار آمدند، این تعاملات در پشت پرده نشان از یک نوع رابطهی بسیار عمیق بین ایالات متحدهی امریکا و طالبان در شرایط کنونی دارد. این موضوع هم به شدت بر فعالیت جبههی مقاوت در برابر طالبان تاثیر منفی میگذارد و یک مانع جدی محسوب میشود. برای پیشرفت و انسجام جبهه در برابر طالبان همانطوری که اشاره شد، نگاهی که امریکا دارد یا لابیهایی که آنها میکنند، برای این است که دیگر جریانها و گروهها هم بیایند و انسجام پیدا کنند و سپس در تعامل با طالبان قرار گیرند. این یعنی به نحوی جبهههای مقاومت و ضد طالبان را نادیده میگیرند. یا به بیان دیگر، یک فشار بسیار شدیدی بر جبههی مقاومت وجود دارد.
محسنی: موقف کشورهای همسایه با این جبههها چه می تواند باشد با توجه به تهدیداتی که از سوی گروههای تروریستی متوجه آنها می شود؟
دکتر جعفری: به تاثیراتی که وضعیت کنونی در افغانستان بر منطقه میتواند داشته باشد هم باید توجه داشت. در شرایط کنونی همان طوری که قبلن هم گفته شد ما طالبان را به عنوان یک ابزار در بازی منطقهای ملاحظه میکنیم. ایالات متحده امریکا روابط خود را با طالبان حفظ کرده، قدرت بزرگ دیگر مانند چین و روسیه هم به این مساله اشراف دارند؛ اما همهی آنها هم با طالبان تعامل دارند. ایران و پاکستان نیز با طالبان تعامل دارند. این در واقع قدرتهای منطقهای و جهانی تعامل شان را با طالبان دارند و به عنوان یک نیروی بدیل در منطقه، حالا در برابر دیگر تهدیدات مانند داعش در حال حاضر از طالبان استفاده میکنند. اما همانطور که قبلن هم مشاهده شد، مواضعی که طالبان در بحث حقابهی ایران و چالشهای مرزی گهگاهی با کشورهای منطقه دارند، نشان میدهد که کشورهای منطقه به دنبال شناسایی طلبان نیستند. این نشان میدهد که هنوز چالشهای زیادی با طالبان وجود دارد. از نظر حقوقی و از لحاظ سیاسی و امنیتی طالبان را در قد و قامتی نمیبینند که یک تهدید منطقهای بزرگ باشند. آسیای میانه این تهدید را احساس میکند؛ اما در حال حاضر من این را به عنوان یک تهدید در عمل نمیببینم. هرچند به عنوان یک تهدید پایدار هست؛ اما این که کشورهای منطقه، قدرتهای بزرگ منطقهای چه تعاملی را با طالبان خواهند داشت که در ظهور و بروز این تهدید بیشتر میتواند نمود پیدا کند. هرچند که در حال حاضر چنین مسایلی را نمیبینیم.
محسنی: با توجه به رفتار امریکا با طالبان و کمکاری رهبران جبهههای مقاومت ضد طالب، به نظر شما، آیا حاکمیت طالبان از سوی این جبههها به چالش کشیده خواهد شد؟
دکتر جعفری: جریانهاییکه به نام جبههی مقاومت است، اساس و هدفشان تعیین شده است؛ اینکه با این وضعیت نمیشود ساخت. باید در برابر طالبان مقاومت کرد. فکر میکنم جمع گستردهای از جریانهای بهنحوی مردمی و قویتر با این هدف گرد هم آمدهاند؛ اما حالا اینکه چرا دستآوردی نداشتند، یک بحث دیگر است. طیف دیگری هم در بیرون از افغانستان فعالیت کردند، نیرو حذب کردند و با محوریت خودشان دست به ایجاد تشکلهایی زدند؛ اما بر حسب اهدافی که دارند متفاوت از هم اند. یعنی بعضی آنها با وضع موجود هم خیلی مشکل ندارند. فقط ممکن است پاسخ موجود در مورد آنها این باشد که در واقع انتظار سهمی که از قدرت در آینده دارند، یا حتا با شعارهایی نظیر ساختار و نوعی ریز ساختارها در آیندهی افغانستان مطرح کردند که میبینیم خیلی هم به دنبال پافشاری در قبال خواستههایشان نیستند. این یک نوع ایجاد تشکل است که خیلی بهنظر من موثز نیست؛ چون مانند اینها در دوران جمهوریت هم بود. در حال حاضر هم اگر بگوییم به شکل پروژهای عمل میکنند و فرصتهایی که برایشان پدید آمده دور هم جمع شدند و ایدههای خود را مطرح میکنند که آنها هم خیلی دستآورد زیادی محسوب نمیشود. اما جریان مقاومت، درست است در درون آن هم، در پاسخ به سوال اول و در صحبت اولیهی خودم اشاره کردم که فقر استراتژیک و چالشهای که آنها دارند باعث شده که دستآورد شان بسیار محدود باشد. همانطور که گفتیم برای این که شما یک جریان را به موفقیت برسانید، باید چند فاکتور اساسی داشته باشید. اولین مساله بحث هدفگذاری است. اگر هدفگذاری مقابله با وضع موجود و با طالبان است، برای مبارزه با رژیم حاکم شما یک شاخهی نظامی میخواهید. شما برای این در واقع، استراتژی و تاکتیک میخواهید. وقتی در تمام این موارد برای رهبران در درون این جریان ابهام وجود دارد، این بیانگر این است که نمیتوانند بهطور مشخص به هدف اصلی برسند. این یک امر طبیعیست که در مورد وضعیت موجود به عواملی مانند فقر استراتژی هم اشاره کردیم. در مبحث پیشین، این برداشت من از وضعیت بود. حتا بحثی که میتوان مطرح کرد این است که آیا مسالهی شمال و جنوب و اختلاف شمال با وجودی که هیچ دستآوردی وجود ندارد، در حال حاضر وجود دارد یا خیر؟ باید بگویم که به طور عموم، واکنش رهبران در درون این جریان و صرفن به واکنش در برابر یک موضوع بوده. هرگاه یک اتفاق افتاده خواستند که یک واکنش انجام بدهند. مثلن در قبال صحبتهای خلیلزاد ما میبینیم که جبهه واکنش جمعی نشان میدهد. در حال حاضر، در واقع دستآوردی وجود ندارد. وقتی مبارزه به شکل خیلی واضح و جانداری صورت نمیگیرد، نمیتوانیم راجع به این صحبت بکنیم که در میان این دستآوردها کشمکش وجود دارد، که این دستآوردها به کدام گروه تعلق بگیرد و… و اگر این دیدگاه هم وجود دارد، حداقل میتوانیم بگوییم فعالیتی مشاهده نمیشود که ما بتوانیم آن را به رفتارها و جریانها منصوب کنیم.
محسنی: دوام حاکمیت طالبان به چه عاملهایی بستگی دارد با توجه به تحریمهایی که از سوی جامعه جهانی علیه این گروه وجود دارد؟
دکتر جعفری: در این مورد باید بگویم که اگر وضعیت موجود را در نظر بگیریم و تداوم حکومت طالبان را ولو بدون مشروعیت بین المللی و داخلی بپذیریم، بیانگر این است که این وضعیت احتمالن میتواند تا مدتی ادامه پیدا بکند؛ اما تداوم افزایش خشونتها و فشاری که در حال حاضر بر مردم وارد میشود، بدون شک عمر این رژیم را دوامدار نمیبینیم. در هر حال وضعیت و تاریخ افغانستان گویای این مساله است که هرگاهی وضعیت به یک نقطهای برسد که دیگر کمکهای بیرون بر حفظ وضعیت موجود هم موثر نباشد، تغییرات بزرگی شکل میگیرد و روند به همان طرف در حال حرکت است که افزایش خشونتها، نقض گستردهی حقوقبشر، ظلم و جنایاتی که طالبان میکنند، گسترش مییابد که در نهایت میتوانند یک عامل بسیار مهمی در به چالش کشیدن و یا حتا شکست این رژیم موثر باشد. اما این را هم در نظر داشته باشیم که حمایتهای بیرونی و سناریوی بین المللی هم ممکن است دچار دگرگونی شود. اما در وضعیت کنونی، ما چشمانداز روشنی در مورد آیندهی افغانستان نخواهیم داشت. با توجه به اینکه همچنان کمکهای بینالمللی به بقای طالبان ادامه دارد. باوجودیکه به شکل متناقض به گزارشهایی از افزایش جرایم، خشونت و نقض حقوق بشر توسط نهادهای بینالمللی میرسیم.
مورد بعدی که در پاسخ به سوال شما باید توجه کرد، عملکرد رژیم طالبان است. بر این اساس گزارشها و خبرهایی که از افغانستان بیرون میآید، به ویژه گزارشهایی که نهادهای ناظر زیر نظر سازمان ملل ارایه میکنند، نشان میدهد که در دو سال گذشته خشونتها افزایش پیدا کرده و نقض حقوق بشر و محدودیتهایی که بر مردم اعمال شده و رفتار ظالمانهی طالبان در حال افزایش است. تمام این اتفاقات پیوند جدی با مردم افغانستان دارند. این به این معناست که هنوز مشروعیتی از طرف مردم کسب نکردهاند. بنابراین ارتباط و پاسخگویی در قبال مردم وجود ندارد و سرکوب مردم و کنترل کردنشان یک استراتژی واضح طالبان در شرایط کنونی است. در یک نتیجهگیری این را میتوانیم یک نقطهی تاریک تاریخ افغانستان در شرایط کنونی بدانیم. چون از یک طرف بیتفاوتی جامعهی جهانی در قبال مردم افغانستان هم به نحوی باعث شده که این نظارتها بسیار کم باشد و تاثیر گذاری نداشته باشد و از طرف دیگر، یک فاجعهی تمام عیار در افغانستان در حال جریان باشد. پ