نویسنده: پژوهشگر حقوق بشر
پس از به قدرت رسیدن دوباره طالبان بر افغانستان، پاکستان گواه ناامنیهای بیسابقه بوده است. هرچند برای اکثر مردم هردو کشور معلوم است که، پاکستان از بدو ظهور طالبان، در بهوجود آمدن این گروه نقش اساسی بازی کرده و حمایت مالی، تجهیزات نظامی و اطلاعات استخباراتی آنرا بدون درنگ تامین نموده است. حالا، مقامهای بلندپایه حکومت پاکستان از دستپروردههای مدارس دینی خود(طالبان افغانستان و طالبان پاکستان) ناراض هستند و حملههای مرگبار اخیر در این کشور را با این گروهها پیوند داده و تحریک طالبان پاکستان را مسوول درجهیک این حملهها تلقی میکنند و طالبانِ افغانستان را به نسبتِ داشتن روابط ژرف تاریخی، قومی و ایدئولوژیک با طالبان پاکستان(تی تی پی) متهم نموده و در جهتِ کنترل و مهار این حملهها، از طالبان افغانستان طلبِ همکاری کردهاند.
طی یکماه اخیر، چندین حمله خونین بالای پوستههای امنیتی در ایالت خیبرپختونخوا-شهر دیرهاسماعیلخان-پاکستان، صورت گرفت که مسوولیت حمله نخست را تحریک طالبان پاکستان(تیتیپی) پذیرفت که در نتیجه آن ۲۳ سرباز پاکستانی کشته شد. حمله دوم به تاریخ (۲۴ قوس) در شهرستان تانک خیبرپختونخوا به وقوع پیوست که در آن حمله نیز سه پولیس پاکستانی کشته شد. مسوولیت این حمله را تحریک جهاد پاکستان(تیجیپی) به رهبری مولانا عبدل باغستانی بهعهده گرفت. گروه شورشی تیجیپی از زیرمجموعههای تیتیپی است که تحت رهبری این گروه فعالیت میکند و رهبر این گروه در جنگهای بیستسال گذشته در افغانستان، در سپینبولدک قندهار علیه قوای نظامی ناتو میجنگید.
حالا، خبرهایی مبنی بر دعوت شدن مولانا فضلالرحمن رهبر حزب جمعیتالعلمای پاکستان از سوی طالبان، پخش شده است. ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان گفته است: محترم فضل الرحمن رهبر جمعیت علمای اسلام پاکستان دعوت شده که به کابل سفر کند تا مردم پاکستان را از نیت و اراده مردم افغانستان و طالبان آگاه کند تا بعضی از تبلیغات و پروپاگندهای که صورت میگیرد، اذهان عامه را در آن کشور (پاکستان)خراب نکند.
مولانا فضلالرحمن کیست، تاریخچه روابط جمعیتالعلمای پاکستان با طالبان افغانستان به کجا برمیگردد، او چهگونه لقبِ “پدرمعنوی طالبان” را گرفت و این رهبر، چهنقشی میتواند در بهزدودن تنشهای ایجاد شده بین حاکمان دو کشور (حکومت سرپرست پاکستان و طالبان)، بازی کند؟
تاریخ تاسیس حرکت جمعیتالعلمای پاکستان مصادف است با تاریخ تاسیس این کشور(۱۹۴۷). زمانی که جمعیتالعلما تاسیس گردید، در ابتدا به عنوان شاخهای از مدرسه «دیوبند» به عنوان یک حرکت مذهبی خالص بود که پس از دو دهه از گذشت تاسیس آن، توسط «مولانا غلامغوث هزاروی» بهمنظور اهداف سیاسی بهکار برده شد، و اینگونه دچار انشعاب گردید.
جمعیتالعلمای پاکستان و جماعت اسلامی، از بدو تاسیس کشوری بنام پاکستان، آغاز به فعالیت نمودند و بیشترین فعالیتهایشان با استفاده از تربیون دین، فعالیتهای سیاسی و لابیگری با تنظیمهای دینی ِخورد و بزرگ دیگر در پاکستان به نفع حاکمان سیاسی آنوقت بود. در این برهه زمانی، «مولانا مفتی محمود» و «سید ابوالاعلی مودودی»، دو فراکسیونِ پرنفوذ دینی بودند که در بین جامعه مذهبی پاکستان از بیشترینه قدرت مردمی برخوردار بودند. مودودی در کتابی که به عنوان «اصطلاحات چهارگانه در قرآن» نوشت و در سال ۱۹۴۱ میلادی منتشر کرد، مدعیات اصلیاش را در این زمینه برای نخستینبار طرح کرد. این کتاب را درست در سالی نوشت که حزب جماعت اسلامی را تاسیس کرد و بدینگونه خواست با نوشتن این کتاب، مانیفست حزبیاش را تدوین و رونمایی کند. او، نسبت به مفتی محمود، قرائت دینیِ نرمتر و بهروزشدهتر داشت. این نوع نگرش او، مورد انتقاد علمای دیوبند از جمله مفتی محمود قرار گرفت. علیرغم آن، مودودی از نخستین کسانی بود که رویکرد «اسلامِ سیاسی محض» را پیشه کرد و در پی احیای اسلام در شبهقاره هند و پاکستان به فعالیت پرداخت.
مدارسی که توسط مودودی و مفتی محمود در پاکستان پایهگذاری شدند، در چهگونهگی وضعیت سیاسی-اجتماعی در افغانستان از گذشتههای دور، نقش عمده داشتهاند. مثلن، قیامی که در سال ۱۳۵۴ علیه رژیم داوود خان صورت گرفت، برنامهریزی و راهاندازی این قیام، رابطه نزدیک با جماعت اسلامی پاکستان داشت و رهبری جماعت اسلامی کوشید تا این رابطه سالهای سال میان رهبران مذهبی هردو کشور باقی بماند، تا زمانی که جهاد علیه کمونیستها در افغانستان شروع شد و دو تنظیم جهادی فعال آن زمان(جمعیت اسلامی و حزب اسلامی) با جماعت اسلامی پاکستان ارتباط تنگاتنگ شان را حفظ و تقویت بخشیدند.
مولانا فضلالرحمن و آغاز روابط بین طالبان و جمعیتالعلمای پاکستان
مولانا فضلالرحمن، رهبر کنونی جمعیتالعلمای پاکستان، پسر مولانا مفتی محمود است. زمانی که فرمانده نظامی ارتش پاکستان«ضیاالحق» در قدرت بود، روابطش با جمعیتالعلمای پاکستان روبه تیرهگی گرایید و منجر به زندانی شدن مولانا فضلالرحمن گردید. این دقیقان زمانی بود که جنگ بین مجاهدین و روسها در افغانستان جریان داشت و در این مقطعزمانی، جمعیتالعلما نتوانست از جهاد افغانستان به نفع خود سود ببرد. مولانا سمیعالحق، رهبری شاخه دیگر از جمعیتالعلمای پاکستان که خود جدا از جمعیتالعلما، مدرسه حقانیه را در «اکورهختک» مدیریت میکرد، بیشترینه رهبران سابق و کنونی طالبان در مدارس حقانیه سیمعالحق آموزش دیدهاند و در سال ۱۹۹۹، هشت عضو کابینه رژیم طالبان، تعدادی فرماندهان و استاندارها فارغان دارالعلوم حقانیه مولانا سمیعالحق، بودند. سمیعالحق، در سال ۱۹۹۹ در یک نشست مطبوعاتی به یکی از خبرنگاران گفته بود: آیاسآی، همواره از حکمتیار و قاضی حسین احمد، رهبر جماعت اسلامی، حمایت میکرد و ما فراموش میشدیم، درحالیکه ۸۰ درصد از فرماندهان جهاد ضدشوروی در نواحی پشتوننشین افغانستان، در مدرسه حقانیه درس خوانده بودند.“
تا اینجای بحث، به این نتیجه میرسیم که، پاکستان با ایجاد دو مکتبفکری «بنیادگرا»، توانست بین جریانهای دینی-مذهبی در داخل افغانستان، اختلافات ایدئولوژیک ایجاد کند و سرانجام پس از سقوط رژیم داکتر نجیب، تنظیمهای جهادی درگیر جنگ داخلی شدند و پاکستان از همین جوِ حاکم بین تنظیمهای جهادی بنیادگرا، در میانِ طالبان سود برد. بخش اعظمی رهبران طالبان معتقد بودند که برهانالدین ربانی، عبدالربرسول سیاف و گلبدین حکمتیار که تحت تاثیر افکار اخوانیها و مودودیها قرار داشتند، گمراه شدند.
مولانا فصل الرحمن اولین پلارتباط میان حاکمان و استخبارات پاکستان با طالبان است. حزب جمعیتالعلما که بیشتر در بین پشتونها و بلوچهای پاکستان نفوذ دارد. از تاریخ ظهور طالبان در سال ۱۹۹۴، این گروه را بهصورت مستحکم مورد حمایت قرار داد و بین همزبانان دوسوی مرز، پلارتباط ناگسستنی ایدئولوژیک را ساخت. زمانی که بینظیر بوتو در سال ۱۹۹۳ نخستوزیر پاکستان انتخاب شد، مولانا فضلالرحمن بهعنوان متحد جدید بوتو، با او رابطه قوی برقرار کرد و اینگونه توانست با نظامیان و استخبارات پاکستان نیز نزدیک شود، و طالبان را بهعنوان یک گروه نوظهور بالنده به آنها معرفی کرد.
چنانچه، طالبان در دور اول حاکمیتشان، پس از آغاز حمایتهای علنی حکومت و مدارس دینی جمعیتالعلمای پاکستان، شهر قندهار را به آسانی فتح کردند و این خبر سبب شادمانی زیاد در اسلامآباد گردیده بود. طوریکه گفته میشود، نصیرالله بابر، وزیر داخله آنوقت پاکستان با شنیدن این خبر، امتیاز پیروزی طالبان را برایند همکاریهای خود تلقی کرده و گفتهبود: طالبان از خود ما هستند.
رژیم نظامی ضیاالحق به حمایتهای خود از جمعیتالعلمای پاکستان بهگونه مستمر ادامه داد و مولانا فضلالرحمن با استفاده از فرصت پیشآمده، صدها مدرسه در مناطق مهاجرنشین صوبهسرحد و بلوچستان ایجاد کرد که اکثریت این طلاب را جوانان بیسرپناه افغانستان تشکیل میداد که غذا، سرپناه و تربیهنظامی بهصورت مجانی دریافت میکردند. قسمیکه در بالا ذکر شد، پس از تشکیل ائتلاف سیاسی میان حزب جمعیتالعلما با حزب مردم بینظیر بوتو، در انتخابات ۱۹۹۳، بینظیر بوتو توانست کرسی نخستوزیر پاکستان را احراز کند، و مولانا فضلالرحمن را به ریاست پرقدرت کمیته خارجی اسامبله ملی گماشت. این موقف به فضلالرحمن قدرت داد تا بتواند به کشورهای عربی و ایالات متحد امریکا سفر کند و برای طالبان کمکهای مالی و لابیگریهای بیسابقه انجام بدهد، و این دقیقان تاریخی بود که به مولانا فضلالرحمن، لقب «پدر معنوی طالبان» داده شد.
نتیجهگیری
تا اینجایبحث، دیده میشود که رهبران سیاسی پاکستان با استفاده از دین، نگذاشتهاند که افغانستان به خودکفایی، آرامش، صلح و همپذیری برسد. در مقطعههای مختلف تاریخ، از ضعفهای مردم افغانستان علیه افغانستان استفاده نمودند و با ایجاد مدارس دینی که محتوای آموزشی مملو از افراطیت، حساسیتهای مذهبی و عقیدتی، مخالفت با جنس زن، مخالفت با مدرنیته و ترقی و پیشرفت، عقبگرا و سراسر جاهلانه که اساس ایدئولوژی این مراکز آموزشی را تشکیل میدهد، آتش جنگ را در افغانستان شعلهور نگهداشته و تا هنوز، دور ساختن از استقرار و حاکمیت ملی، مبنای استراتژی پاکستان را تشکیل داده است.
پاکستان برای فعلن دچار نتیجه اعمال نابخردانه گذشتهاش گردیده که مواجهشدن با دستپروردههای گروههای افراطی که هر کدامشان بهمقاصد مختلف و از جانب کشورهای مختلف علیه پاکستان آستینبرزدهاند و پاکستان را دچار چالشهای امنیتی، اقتصادی، اجتماعی و حتی به فروپاشی نظام روبرو ساخته است.
در حقیقت، پاکستان بهای خطاهای بزرگ راهبردیاش را میپردازد و در قسمت کنترل اوضاع امنیتی این جغرافیای چندملیتی و سراسر آلوده به خشونت، درگیری و افراطیت دینی، عاجز مانده است. قسمی که در سال ۲۰۱۷ رهبری وزارت داخله پاکستان از موجودیت ۷۲ گروه تروریستی در خاک پاکستان اعتراف نموده بود، وضعیت کنونی در پاکستان، برایند فعالیتهای ضدحکومتی این گروههاست.
طبق اشاراتی که صورت گرفت، گروههای شورشی موجود در پاکستان، زاده مدارس دینی این کشور هستند که در راس یک مجموعه بزرگ آن، مولانا فضلالرحمن قرار دارد.
در ماه اپریل ۱۹۹۸، زمانی که جنرال حمیدگل، رییس دستگاه استخبارات پاکستان بود، در رابطه به سوالی که آیا حمایت از این رادیکالها در آینده، امنیت داخلی پاکستان را تهدید نخواهد کرد؟ چنین گفته: ما مصروف جنگهای جهادی هستیم. اینها(عربهای الجزایری، مورهای فلیپینی، اوزبیکهای آسیایمیانه، مصری، کویتی، و اویغورهای چینایی)، بریگادهای بینالمللی اسلامی هستند. کمونیستها از خود بریگاد بینالمللی داشتند، جهان غرب، ناتو را دارد، ما چرا یک جبهه متحد اسلامی نداشته باشیم؟
باتوجه به اینهمه گفتههای مستند تاریخی از جانب مهمترین اراکین بلندپایه حکومت پاکستان، حاکمان فعلی این کشور اگرچه در مطبوعات از موجودیت گروههای افراطی در داخل خاک پاکستان انکار نمایند، واقعیت را نمیتوانند تغییر بدهند. چنانچه، اخیرن گروه دیگری بنام «انصارالجهاد»، به تاریخ (۱۸.۱۲.۲۰۲۳) از خاک پاکستان اعلام حضور نموده و از مردم پاکستان و افغانستان خواسته است که برای آزادی، جهاد نمایند و با آنان بپیوندند. با گذشت هر روز، تعدد این گروهها از جغرافیای پاکستان، بیانگر آنست که پاکستان از ابتدا، پرورشگاه تروریزم بوده و این پدیده را در سطح منطقه و جهان گسترش داده است.
طالبان افغانستان با دعوتنامه فرستادن برای مولانا فضلالرحمن در کابل، سه مسئله را واضح میسازند:
۱- پژوهشگران و بخشی از مردم افغانستان معتقدند که طالبان افغانستان، تربیهیافته مراکز دینی/مدارس دیوبندی و حقانیه پاکستان هستند که مدارس دینی برحال در صوبهسرحد و بلوچستان و پشاور، تحت کنترل جمعیتالعلمای پاکستان، فعالیت میکنند و اکثریت این مدارس، زیرمجموعههای جمعیتالعلمای پاکستان محسوب میگردند. با این تحلیل، طالبان با دعوت نمودن رهبر حزب جمعیت العلما، خود تایید میکنند که سابقهی دیرینه و ناگسستنی با مدارس دینی و حکومت پاکستان داشتهاند.
۲- پاکستان با حمایت و بهقدرترساندن دوباره طالبان، دچار خطای راهبردی شده است. آنچهکه پاکستان میخواست بعد از به قدرترسیدن طالبان در افغانستان بدست بیاورد، تا هنوز آنرا نتوانسته صاحب گردد. از سوی دیگر، امکانات کنونی طالبان افغانستان، اینها را غرق در خود ساخته و با حمایت از گروههای مخالف در داخل پاکستان، اهداف بزرگتر و خطرناکتر علیه نظام پاکستان را طرح نموده و در حال عملی کردن آن هستند. فراموش نباید کرد که طالبان افغانستان به حکمرانی در محدوده جغرافیایی افغانستان بسنده نکرده و اهداف فراکشوری و جهاد ِجهانی/گلوبل جهاد را هدف و ماموریت خویش میدانند و پابند قرارداد و تعهدات شان نیستند.
۳- پاکستان در حال حاضر با حکومت مؤقت اداره میشود. اوضاع سیاسی-امنیتی کنونی پاکستان، ملتهب و شکنن است. پاکستان، تقصیر واقعات ضدامنیتی اخیر در این کشور را به گردن طالبان افغانستان میاندازد، و طالبان افغانستان این ادعاها را رد نموده، پاکستان را متهم به ناتوانی در تامینِامنیت داخلیاش میسازد و خود را ملزم به حفظِامنیت آن کشور نمیدانند. ردوبدل شدن این سخنان بین حاکمان دو کشور، بیانگر تیرگی روابط سیاسی است. از جانب دیگر، پاکستان به سلاح اتومی مجهز است و در قسمت امنیت داخلی کشورش شوخی ندارد و این موضوع را جدی میگیرد. اینکه حکومت موقت پاکستان اجازه سفر به مولانا فضلالرحمن میدهد یا خیر، این خود در هالهای از ابهام قرار دارد. چون، مولانا فضلالرحمن باوجود پاکستانیالاصل بودنش، حمایت از گروههای تندرو در داخل پاکستان و افغانستان را مقدمتر از تامین امنیت پاکستان و حفظ و بقای نظام فعلی پاکستان میداند. از سوی دیگر، به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان، فیگورهایی چون مولانا فضلالرحمن را برای تغییر نظام در پاکستان و حاکمشدن گروههای بنیادگرای اسلامی، روحیهبخشیده و ترغیب نموده است. تا ایندَم، هردو طرف بیاناتشانرا از طریق مطبوعات به سمع همدیکر رسانیدند و باآمد و رفتِ مولانا فضلالرحمن، در سیاستگذاریهای آیندههاینزدیکِ حکومت مؤقت پاکستان و امارت اسلامی طالبان، تغییرات ملموس نخواهد آورد.