رسیدن به درجههای بالا و منصبهای عالی قدرت در کشورهای به شدت سنتی و استبدادی که ساختارها و دستاندرکاران آن از قبل مشخص و معین است، کارِ بسیار دشواریست. باز خوانی زندگی و کارنامهی سیاسی سلطانعلی کشتمند از این حیث دارای اهمیت است که او باوجود تبعیضهای همیشگی و سیستماتیک در افغانستان، توانست در گوشهای از سفرهی قدرت افغانستان برایش جا خوش کند و با گذر زمان به استحکام جایگاه و بارگاهش بیفزاید.
پس از قتلعام هزارهها در زمان عبدالرحمان خان، جایگاه این گروه قومی به شدت متزلزل شد و به تعقیب آن هزارهها بهلحاظ سیاسی بهنحوی به خود عزلتنشینی جمعی رو آوردند و در ذهن تمام افراد این قوم دیکته شده بودند که هزارهها نمیتوانند در امور سیاسی کشور عرض اندام کنند. بنابراین شایسته خواهد بود که دل به دریای پر تلاطم قدرت نزنند. سلطانعلی کشتمند اما به این تابو پایان داد و حصار یخ زدهی افکار سیاسی هزارهها را شکستاند و در دل هزاران نفر از افراد این گروه قومی بذر امید کاشت. در اینجا به گونهی گذرا و چکیدهوار به ابعاد زندگی و کارنامهی سلطانعلی کشتمند پرتو افگنی شده، در نهایت این یادداشت با آنچه میتوان از فعالیت و کارنامهی کشتمند آموخت، پایان مییابد.
دوران کودکی
در میانهی دورهی پادشاهی ظاهرشاه بود که امور زندگی مردم در افغانستان به ظاهر در آرامی و آهستگی به پیش میرفت. اصلاحات اجتماعی و سیاسی ظاهرشاه آهسته و پیوسته طرحریزی و اجرا میشد؛ اما بعدها همین اصلاحات بُنمایهی تحولاتی شد که مسیر این کشور را وارونه و متحول ساخت. در چنین شرایطی بود که در یکی از روزهای بهار سال 1935 کابل با شرشرهی جویبارانش و وزیدن نسیم بهاری کوهسارانش، نجوای تولد یکی از نوزادان هزاره در دل یکی از فقیرترین محلهیهای کابل را قاصدک شد. نجفعلی پدر کشتمند در کهکشان مخیلهاش استعاره از غزل و امید میبافت. مادرش به رسم فالنیک، نام فرزند دلبندشان را سلطان گذاشت تا بدینسان در وادی دشوارگذر افغانستان همچون رستم، قهرمانی و عیاری را مشق کند. از آنجاییکه علی پسوند نام خانوادگی آنها به شمار میرفت و پدر و اقاربشان این نام را یدک میکشید، طبعن به اجبار این پسوند بر جبین نام سلطان نیز مهر و لاک شد. بعدها تخلص «کشتمند» را برگزیدند تا بذر خود باورمندی و امید را در دل هزاران فرد محروم کشور بیفشاند.
تحصیلات
هر چند در دوران ظاهرشاه مجال آموزش و پرورش برای اکثریت افراد در شهرها و کلاندهکدههای کشور فراهم شده بود؛ اما به دلیل فقر اقتصادی تعداد کثیری از شهروندان کشور، دورهی جوانی شانرا بهجای چاردیواری مکتب و دانشگاه، در مزارع و یا کارخانههای محدود و کوچک آنزمان جهت یافتن لقمه نانی سپری میکردند، بنابراین، کسب تحصیل به عدهی کمی از افراد فارغ از غم نان خلاصه میشد.
کشتمند از معدود افرادی هزارهتبار بود که شانس آنرا یافت که تحصیلاتش را تا مقطع لیسانس ادامه دهد. شانسی که برای اکثریت نوجوانان و جوانان همسنوسالش میسر نبود. او پس از فراغت از لیسهی غازی به دلیل تلاشهای مستمر و قریحهی فکری که داشت، وارد دانشگاه کابل شد و در رشتهی حقوق و اقتصاد به تحصیل پرداخت. همین تحصیلات دانشگاهی او بود که از آن همچون سکوی پیشبرندهی موفقیت، پلههای تکامل را یکی پی دیگری طیطریق کرده، به اهداف خود وجب به وجب نزدیک و نزدیک تر گردید. فضای نسبتن مساعد اجتماعی ـ سیاسی آنزمان و تحصیلات دانشگاهی به او این مجال را فراهم کرد که در وادیِ پر خموپیچ رزم و بزم آن دوران، به مشق نیزهبازی علمی و سیاسی دست یازد.
فعالیتهای علمی و سیاسی
سلطانعلی کشتمند همزمان با آغاز تحصیلات دانشگاهی، با آرا و نظریات مارکسیستی و لینینیستی آشنایی حاصل کرد و به دنبال آن متمایل به جریانهای چپ شد. این راه را با قدم و قلم دنبال کرد. ابتدا او به تدریس در دانشگاه پرداخت. دهها مقاله و یادداشت در روزنامهها و مجلههای آنزمان از او به نشر رسید. همچنان در وزارت معادن و پترولیم به کار آغاز کرد. در ایجاد و تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش اساسی داشت و از بنیانگذاران و اعضای مرکزی این حزب به شمار میرفت. بعد از پیروزی کودتای ۷ ثور او به وزارت گماشته شد. بعد از ایجاد شکاف و دو دستگی میان جناح خلق و پرچم، او مدت ۱۷ ماه به زندان افتاد. بعد از رویکار آمدن ببرک کارمل او از زندان آزاد شد و مدتی به عنوان رییس رادیو تلویزیون دولتی و بعدها به عنوان منشی عمومی حزب و در نهایت به عنوان صدر اعظم به مدت ده سال ایفای وظیفه کرد.
فدرالیسم در اندیشهی کشتمند
سلطانعلی کشتمند صدر اعظم اسبق افغانستان، چندسال قبل یک یادداشت تحلیلی پیرامون ضرورت نظام فدرالی در کشور نگاشته بود. به نقل از خبرگزاری اسپوتنیک، در این یادداشت وزین او به چرایی و چگونگی ایجاد نظام فدرالی بهگونهی مشرح و تفصیلی پرداخته است. کشتمند باورمند است که تشکیل نظام فدرالی به مشارکت تودهها و لایههای متعدد جامعه در قدرت میانجامد که این امر اسباب قناعت اکثریت شهروندان را فراهم آورده و به ثبات سیاسی و صلح پایدار میانجامد. او با اشاره به نظامهای موفق فدرالی در اطراف و اکناف جهان، دیدگاه مخالفان فدرالسازی را مورد تردید قرار داده، بیان کرده بود که چگونه نظام فدرالی در بقیهی کشورهای جهان به وحدت کمک میکند؛ اما فقط در افغانستان به چالشآفرینی میانجامد. او باور دارد که نظام فدرالی به تحقق عدالت اجتماعی و تامین وحدت ملی کمک شایانی میکند، ریشهی مشکلات را تا حد زیادی میخشکاند. او میگوید که فدرالخواهی از اوایل دههی پنجاه خورشیدی با قدرتگیری داوود خان بهگونهی جدی مطرح شد؛ اما با گذشت چندیندهه هنوز بسترسازی مناسب برای تحقق آن انجام نشدهاست. تعدد بازیگران و اقوام متعدد در کشور را یکی از دلایلی میداند که ایجاب میکند تا جهت تامین حقوق و مشارکت همگان روی فرمولی که بتواند همگان را شامل شود کار کند. بنابراین، آسانترین مسیر را جهت تحقق این مهم، فدرالیسم میداند.
درنگی بر کتاب خاطرات سیاسی کشتمند
سلطانعلی کشتمند خاطرات شخصی و سیاسی خود را در یک مجموعهی کتاب سه جلدی با عنوان «یادداشت های سیاسی و رویدادهای تاریخی» به زیور طبع آراسته است. این مجموعهی کتاب سه جلدی، گاه همچون یک منبع دست اول جهت بیان روایت رویدادهای تاریخی دهههای ۳۰ الی ۹۰ قرن بیستم استفاده میشود. در این کتاب کشتمند از وضاحت در مورد نسب و شیوهی زندگی فردی خود شروع و تا تکیهزدن به کرسی صدارت را با قلم شیوا و رسا نوشتهاست. از سویی، این کتاب هرچند ازیک منظر ستودنی است؛ اما این دلیل نمیشود تا از چشم تیزبین منتقدینش در امان باشد. منتقدین چندین نقد بر این کتاب وارد کردهاند، از جمله اینکه کشتمند در این مجموعه کتاب شجاعت علمی و اخلاقی را در بیان حقیقت نادیده انگاشته است و با عینک ایدولوژیک خود به بازگو کردن رویدادها پرداخته است. در بخشهایی از کتاب او بر جناح خلق حزب دموکراتیک تاخته و بار مسوولیتهای آن دوران را ظاهرن به جانب جناح خلق حواله کرده است. او با زرنگی خاص، تقلا به خرج داده تا جناح پرچم را با سفیدنماییهای ماهرانه از هرگونه جرم و جنایت که متوجه آنان است، به نوعی تبرئه کند. همچنان این کتاب پیش از آنکه رویدادهای تاریخی را بهگونهی بیطرفانه بازگو کند، نویسنده در آن به تکرار جانبدارانه به کرسی قضاوت نشستهاست. نگرش ایدولوژیکی او سبب شده تا او حوادث تاریخی را از منشور حقیقت عبور ندهند و بهنحوی به روایتگری از نوع سیاه و سفید براید و نکات خاکستری را به ورطهی فراموشی بسپارد.
اما هر چه هست، مجموعهی کتاب کشتمند بر بخشی از رویدادهای تاریخی چندیندههی کشور و تحولاتی که در مرکز ثقل قدرت افغانستان اتفاق افتاده، پرتو افگنده است که از آن میتوان اطلاعات و معلومات دستاول زیادی استنتاج و استخراج کرد.
کشتمند و درسهایی برای هزارهها
نخست؛ از لابهلای داستان زندگی شخصی و فعالیتهای علمی و سیاسی کشتمند میتوان انتباه گرفت که تنها راه پیشرفت و ترقی برای اقلیتهای قومی و مذهبی مانند هزارهها در کشوری مثل افغانستان که جو و فضای آن با انواع تبعیض و گونههای مختلف سد شده و با حصار قطور و طویل توام بوده، فراگیری دانش اصل اساسی است. به یقین میتوان گفت اگر کشتمند از تحصیلات و سطح بلند دانش بهرهور نمیبود، هرگز مقدر نبود تا در میدان سیاست افغانستان تبلور نماید. به قول فوکو؛ دانش ایجاد کنندهی قدرت است و قدرت تابع دانش است. با دانش میتوان طلسم حصار قدرت را شکستاند و بر ویرانههای آن سطونهای مستحکم اهداف و آرمان را بنا کرد. در هزارهی سوم بعد از میلاد اگر گروه قومی هزاره بخواهند از سدهی تحقیر شدهی خود بیرون شوند، به یقین تنها راه بیرونرفت و شکست بنبست، فراگیری دانش است که با قدرت خیرهکنندهی آن میتوان هرگونه تابویی را که در گذشته وجود داشت، از بین برد.
دو؛ بایسته است که هزارهها خود را با منطق زمان وفق دهند. منطق زمان یعنی اینکه شرایط و فضای سیاسی و محیطی اطراف و اکناف جهان را درک کرده، خود را با التزامات و شرایط روز هماهنگ و عیار کنند. آنچه لازم است، فراگیرند. با کاروان تمدن بشری همسو شوند و در عرصهی سیاسی منافع خود را به منافع قدرتهای بزرگ گره بزند و زیر چتر منافع قدرتهای بزرگ منافع خود را باز تعریف کرده، در راستای تحقق آن گام بردارند. در غیر آن تاریخ با قابلیت ارتجاعیِ که دارد، یکبار دیگر خاطرات تلخ این گروه قومی را تازه خواهد کرد. شکست هزارهها در طول سه سدهی اخیر نظامی نبود؛ بلکه از رهگذر سیاسی هزارهها آسیب پذیر شدند. چرا که با منطق زمان نتوانستند خود را عیار و هماهنگ کنند.
فرجام
در نهایت میتوان چنین پنداشت و نتیجه گرفت که سلطانعلی کشتمند از معدود افراد تاثیرگذار هزارهها در تاریخ سیاسی افغانستان است که با وجود چالشهای فراوان توانست پلههای قدرت را یکی پی دیگری بالا رود و در محراق قدرت برایش جا پیدا کند. داستان فراز و فرود زندگی کشتمند یادآور این نکته است که در جوامع به شدت سنتی، بهترین، موثرترین و کمهزینهترین شیوهی شکستن حصارهای استبداد و رسیدن به درجههای عالی موفقیت و کامگاری، فراگیری دانش است. در سپهر دانش است که یخهای استبداد قومی و تعصبهای ممتد تاب نیاورده، بلکه ذوب میشود. کشتمند در ایجاد و تاسیس حزب دموکراتیک خلق افغانستان نقش محوری داشت و از اعضای رهبری آن بهشمار میرفت. او در طول چندین دهه در تحولات کشور به نقشآفرینی سیاسی پرداخت. داستان زندگی او از این حیث حایز اهمیت است که طلسم عدم حضور هزارهها در قدرت را شکست و عملن ثابت کرد که به یاری دانش و استعداد دژ عریض و بلند تعصب را میتوان درهم شکست و با زرنگی و فراست میشود به بلندای قدرت دست یافت.