جنگی که میان اسراییل و گروه حماس در هفتم اکتبر آغاز یافت و هر لحظه ابعاد گستردهتری به خود میگیرد، سوای عوامل دیگر شروع این نزاع و کشمکشهای آتی در سطح جهان را میتوان حول و حوش نظریه برخورد تمدنها به بحث و بررسی گرفت. به نظر میرسد شرایط آشفته و بینظم امروزی خوابیست که هانتینگتون در پایان صده بیستم میلادی برای بشریت دیده بود. برای تبیین این موضوع میبایست در نخست نظریه برخورد تمدنها را که ساموییل هانتینگتون مطرح کرد، به معرفی گرفت.
بعد از پایان جنگ سرد و فروپاشی شوروی، دو نظریه مهم سناریوهایی را برای جهان بعد از جنگ سرد ترسیم کردند. نظریه نخست را فرانسیس فوکویاما با عنوان «پایان تاریخ» مطرح کرد که ختم تضادهای ایدیولوژیک و پیروزی نهایی لیبرال دموکراسی را نوید میداد. فوکویاما استدلال میکرد که لیبرال دموکراسی آخرین و بهترین شکل حکومت است که انسانها میتوانند در آن به عمیقترین خواستههای خود دست یابند و برای همین دیگر دلیلی برای نزاع و درگیری باقی نمیماند.
در آغاز، نظریه پایان تاریخ در محافل سیاسی نظریه بدیع و مهمی به نظر میرسید، اما دگرگونیهای سریعالوقوعی چون بروز ناسیونالیسم افراطی، درگیریهای قومی، منطقهای و مذهبی و حرکتهای اسلامخواهی در بسیاری از کشورهای اسلامی، پایههای نظریه پایان تاریخ فوکویاما را سست کرده و زمینه را برای طرح نظریه هشداردهنده ساموییل هانتینگتون با عنوان « برخورد تمدنها» هموار ساخت.
هانتینگتون در پاسخ به این پرسش که آیا پایان جنگ سرد را میتوان پایان مناقشات سیاسی، استراتژیک و مذهبی دانست، نظریه برخورد تمدنها را مطرح میسازد که از آغاز جنگ میان تمدنها خبر میدهد. وی تمدنهای زنده جهان را به هفت تمدن( تمدنهای غربی، کنفوسیوسی، جاپانی، اسلامی، اسلاو ارتدکس، آمریکای لاتین و تمدن آفریقایی) تقسیم کرده و میگوید که خطوط گسل میان تمدنهای مزبور منشا درگیریهای آینده خواهد بود. وی در مقاله و به تعقیب آن در کتاب برخورد تمدنها از نزدیکی تمدن کنفوسیوسی با تمدن اسلامی و برخورد آن با تمدن غربی در آینده نزدیک هشدار داده است. هانتینگتون، اختلافات میان تمدنها، افزایش خودآگاهی تمدنی، تجدید حیات مذهبی جهت پر کردن خلا هویت، رفتار منافقانه غرب، ویژگیهای تغییرناپذیر فرهنگی و منطقهگرایی اقتصادی را عامل شروع اختلاف و برخورد تمدنها عنوان کرده است. نظریه برخورد تمدنها باوجود نقد گسترده در محافل سیاسی، علمی و مذهبی جهان، هنوز هم یکی از نظریههای قدرتمند سیاسی اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم به شمار میرود.
برخی تحلیلگران نظریه برخورد تمدنها را که از سوی هانتیگتون در قالب یک مقاله در مجله فارین افیرز آمریکا نشر شد، به مثابه مقالهای دانسته اند که جرج کنان، نظریه پرداز برجسته دوران جنگ سرد در همین مجله نشر کرد و مبنای استراتژیک بلوک غرب در قبال شوروی در جنگ سرد قرار گرفت.
نظریه برخورد تمدنها نیز مبنای استراتژیک غرب در قبال خاورمیانه و چین قرار گرفت. چون ازیکطرف تقابل نظام اسلامی و نظام لیبرال دموکراسی غربی ریشه در تمدن اسلامی نیز دارد و در قرآن بارها مسلمانان به مبارزه با طاغوتهایی که قصد تسلط برمسلمانها را دارند فراخوانده شده اند و از طرفی این کشورهای اسلامی با گرایشهای گریز از مرکز در پی مقابله با نظم نوین جهانی با هژمونی غرب بودند، غرب به رهبری آمریکا هشدار هانتینگتون را جدی پنداشته و درصدد کنترل این برخورد و درنهایت تضعیف و سرنگونی حکومتهای اسلامی برآمدند.
حمله آمریکا به عراق، افغانستان و لیبی، دست داشتن مستقیم و غیرمستقیم در ایجاد بحرانها در خاورمیانه، حمایت از اسراییل، حمایت از انقلابهای بهار عربی و براندازی دیکتاتورهای خاورمیانه همگی از مصداقهای بارز تقابل غرب در مقابل تمدن اسلامی و جلوگیری از یک برخورد بزرگتر میان این دو تمدن میباشند. با نفوذ گسترده آمریکا در خاورمیانه، این تقابل خاتمه یافته به نظر میرسید اما با ایجاد بحران در غزه و تنش اخیر میان اسراییل و فلسطین فصل جدیدی از این تقابل گشوده میشود.
تحولات اخیر و ادامه تقابل تمدنها
محمد خاتمی رییس جمهور وقت ایران در مقابل نظریه برخورد تمدنها، نظریه گفتگوی تمدنها را مطرح ساخت. اما به نظر میرسد با تبدیلشدن کشورهای خاورمیانه به متحدین غرب و منزوی شدن ایران، برای ایران راهی برای گریز از این برخورد وجود ندارد و این بار ایران با حمایت کردن از گروههای شبهنظامی در خاورمیانه مایل به ادامه تقابل این دو تمدن میباشد تا از این طریق به توازن نسبی قدرت دست یابد. گروههای شبهنظامی حماس در فلسطین و حزبالله در لبنان مستقیمن از سوی ایران حمایت میشوند و با وجود حمایت گسترده ایران از حماس، احتمال قوی وجود دارد که حماس با دستور مستقیم ایران اقدام به حمله به خاک اسراییل کرده است. اما سؤالی که ایجاد میشود این است که ایران با آغاز این جنگ به دنبال چیست؟
در پاسخ باید گفت که ایران در پی ایجاد یک همگرایی میان کشورهای اسلامی، گروههای افراطی مذهبی و سازمانهای تروریستی گرد محور فلسطین در مقابل غرب و اسراییل، ایجاد تنفر میان مسلمانان نسبت به غرب، ایجاد بحران در خاورمیانه جهت تنگ ساختن عرصه برای آمریکا، جذب مسلمانهای افراطی به سازمانهای تروریستی جهت حمله به منافع آمریکا و غرب در سراسر جهان و در کل تقابل تمدن اسلامی و تمدن غرب است. با محاسبه ایران، این کشور در بهترین حالت به ایجاد همگرایی میان کشورهای اسلامی، گروههای افراطی مذهبی و سازمانهای تروریستی و آغاز یک جنگ که ایران مستقیم در آن دخیل نیست، دست خواهد یافت و در بدترین حالت، موفق به گرفتن امتیاز از غرب برای کنترل بحران به وجود آمده خواهد شد. باوجود موضعگیری صریح بعضی کشورهای اسلامی، گروههای مذهبی و سازمانهای تروریستی در حمایت از فلسطین، ایران به بخشی از اهداف ابتدایی دست یافته است. تظاهرات در کشورهای مختلف بر مبنای دفاع از حقوق بشر نه، بلکه بر مبنای حمایت از مسلمانهای فلسطین و یهودیان اسراییل شکل گرفت. در کشورهای اروپایی اقدامهایی برای تشدید امنیت در اطراف مراکز یهود نشین صورت گرفت که نشانهی تهدید این مراکز از سوی مسلمانهای افراطی میباشد. رهبران القاعده از اعضای خود خواست تا منافع غربیها را در سراسر جهان هدف قرار دهند. پایگاههای نظامی آمریکا در عراق چندین بار موردحمله قرار گرفت.
اما این فقط بخشی از ماجراست. بسیاری از کشورهای عرب و اسلامی بهجای حمایت از فلسطین، هردو جانب را به خویشتنداری دعوت کردند. اسراییل با حمایت کامل آمریکا و اروپا حملههای نظامی را در غزه انجام داد و آمریکا با فرستادن نیرو و تجهیزات به خاورمیانه در پی کنترل بحران کنونی و جلوگیری از دخالت بیشتر ایران در منطقه است.
سناریوهای احتمالی برای آینده
۱– برقراری آتشبس در غزه؛ این سناریو باوجود احساس خطر از حمله دوباره حماس به اسراییل، واگرایی در امر برقراری آتشبس میان اعضای شورای امنیت سازمان ملل، دخالت ایران و… برای فعلن بعید به نظر میرسد.
۲– آمریکا به حمایت از اسراییل جهت نابودی کامل و یا حداقل تضعیف حماس ادامه خواهد داد و معضل بعدی را با همکاری متحدین خود در خاورمیانه و اعمال فشار بر ایران حل خواهد کرد.
۳– دامنه جنگ گستردهتر خواهد شد و پای گروههای تروریستی به این جنگ کشیده میشود. حملههای تروریستی در سراسر جهان افزایش خواهد یافت و احتمال میرود ایران مستقیمن در این جنگ دخیل شود که در این صورت پای آمریکا و متحدین آن به این جنگ کشیده خواهد شد و روسیه نیز جهت کم شدن توجه غرب به اکراین و معطوف شدن این توجهات به خاورمیانه با ایران همکاری خواهد کرد.