افغانستان در طول تاریخ دستخوش تحولات زیادی بوده است. دولتهای زیادی در افغانستان با افکار و پشتوانهای خارجیها به وجود آمدهاند. دولتهای کمونیستی، اسلامگرا، امارتی، جمهوریت مبتنی بر دموکراسی و امارتی متاخر. همهای اینها چند مشخصهای مشترک دارند. اول، وابستگی به کشورهای خارجی یا به دولتهای انگلیس، شوری سابق و یا هم آمریکا و متحدانش. دوم، ایدیولوژیکگرا هستند. همهای این دولتها برمبنای ایدیولوژیک خاص استوار بودند و هستند. سوم، انحصارگرا هستند. انگار ذاتن قدرت در افغانستان باید انحصارگرا باشد، یعنی اگر خلاف آن باشد قدرت محسوب نمیشود. حتا حکومتی که برمبنای آرای مردم به وجود آمده بود هم از این مشخصه مجزا نبود. چهارم، قوم گراهستند. از زمان ایجاد افغانستان جدید، قدرت به طور مداوم در دست یک قوم بوده، مگر در دو دورهای کوتاه حکومت یکسالهای حبیبالله کلکانی و حکومت برهانالدین ربانی که مربوط به قوم تاجیک بوده است. پنجم کوتاهبودن عمر دولتها. تنها دولتی که عمر طولانی در افغانستان جدید داشت؛ دولت ظاهر شاه بود که ۴۰ سال عمر کرد و باقی همه زیر ۲۰ سال و ده سال بودهاند. در نهایت شاخصهای اخیر و مهم، سرنگونی یا سقوط دولتها در افغانستان توسط دخالت بیگانگان است. در سقوط همهای این دولتها ردپای یک کشور یا چند کشور وجود دارد.
موردی که در حکومت مبتنی بر آرای مردم نیز اتفاق افتاد، به قول استاد مشعل در مصاحبهای که با دکتر عبدالله داشت، سوال خوبی را نموده بود :«گفته می شود ناتو و یا غرب جنگی را که در همانجا آغاز کرده بود، در همانجا خاتمه میدهد».
در زمانش اینسوال درک نگردید اما بعد از توافق دوحه که به طور ضمنی در این توافق حکومت به طالبان واگذار گردیده بود، فهمیده شد که این سوال چه بوده و جوابش چیست.
بدین معنی حکومت آمریکا و متحدانش همانطور که با شروع یک جنگ طالبان را از قدرت کنار زد با ختم آن نیز قدرت را به طالبان برگشتاند.آمریکا از نظر ما اشتباه کرده است. زیرا ما آن را براساس منافع خود تجزیه و تحلیل میکنیم اما از منظر منطق سیاسی، کشورها کاری را میکنند که منفعتشان ایجاب نماید. دقیقن آمریکا همان کاری را انجام داد که منفعت ملی آن کشور ایجاب مینمود. ۲۰ سال جنگ، بیلیون ها دالر مصارف، حدود ۳۰۰۰ هزار کشته و در نتیجه پیروزی ناممکن. اینکه ما دولت و ملت نشدیم مشکل آمریکا و متحدانش نبود، بلکه مشکل در عدم اتحاد و همدیگر پذیری ما بود. بیشتر از اینکه برای حل مشکلاتمان به همدیگر رجوع کنیم مانند دو طفلی که بینهم جنگ میافتند خیز میزنند و میروند پیش یک آدم بزرگتر، رجوع کردیم به کشورهای بیگانه و گفتیم که فلان قوم را در قدرت نگذار که منفعت شما را نمیخواهد و ما را نیز برباد می کند.
توافق دوحه که سه ساله شد نیز چیزی جز واگذاری و تسلیمدهی افغانستان به یک نیروی دیگر با سازکار دیگر نبود. همان اتفاق تکراری همیشگی، محمود رفت و احمد آمد. اما هیچ فرقی به حال ملت ستمدیده کشور نکرد به جز کسانی که از این رهگذر چاق و فربه شدند.
حال نیز کنفرانس بن دیگر و دوحه دیگر نیز دیر یا زود آمدنی است. چیزی که تغییر نمیکند نگاه ما به سیاست و مشکلات افغانستان است. همیشه منتظر بودهایم که تا دستی از یک کشور قدرتمند دراز شود و حکومت ظالم را سرنگون کرده و ناجی ما و مملکت ما گردد.
۱ مارس ر۲۰۲۳
نویسنده: نصرالله محسنی