مرکز گریزی، استقلالطلبی و فرار از سانترالیسم اسپانیا ریشهی عمیق در تفکر کاتالونیا دارد و درست مثل شعار «Més que un club | فراتر از یک باشگاه» حتا در دنیای جهان-وطنی امروز در تار و پود «بلوگرانا» جای دارد.
شعاری که در مدت دیکتاتوری «پریمو ده ریورا» و به خصوص فرانسیسکو فرانکو، بین سالهای 1939 تا 1975 که تمام فرهنگهای محلی سرکوب و همهی زبانهای رایج در اسپانیا به غیر از کاستیلایی ممنوع شدند، اوج گرفت و باشگاه بارسلونا به میعادگاه تمام کسانی بدل شد که به دنبال زنده نگه داشتن هویت و ارزشهای انسانی خود بودند.
خوب یا بد بودن این تفکر بحث دیگری است که نیاز به تحقیق ریشههای سانترالیسم دیکتاتورانهی سرزمین «ماتادورها» دارد؛ اما حضور و ظهور باشگاهی مثل «اسپانیول»، در محلهی اعیاننشین بارسلون که از همان شروع نقش نفوذی سانترالیسم خواهان را داشته، درست مثل «زگیل» بد قوارهی است که در پیشانی یک چهرهی زیبا روییده باشد.
مرکزگراها در طول بیش از 123 سال هر چه تلاش کردند تا مار درون آستین کاتالانها به اژدهای چند سر بدل شود؛ اما در این پروژه موفق نبودند و اسپانیول هرگز نتوانست در حد بارسلونا باشد!
دیشب بارسلونا میتوانست در زمین این دشمن درون خانه، یکی از مقتدرانهترین قهرمانیهایش را در فاصلهی چهار هفته مانده به خط پایان، جشن بگیرد و برای بیستوهفتمین بار جام قهرمانی لالیگا را بالای سر ببرد.
شرایط جدول طوری بود که یکی برای فتح جام و دیگری برای حفظ جان تلاش میکردند. پیروزی بارسلونا یعنی برپایی جشن قهرمانی و پیروزی اسپانیول معنای فرار از منطقهی سقوط را داشت؛ مسألهی که حساسیتها را بالاتر برده بود.
وقتی بارساییها چهار بار دروازهی اسپانیول را روی پاشنه چرخاندند، تصویر روی یکی از تماشاگران حاضر در ورزشگاه «RCDE» زوم کرد که از غم باخت اسپانیول اشک میریخت، قاب غمانگیز که هم مرا ناراحت کرد و هم به یاد حرف «محمود بهرامی» هنرمند ایرانی افتادم که میگفت: «دنیا مال خوشکلا و پولدارا است، ما به دنیا آمدیم که استادیوم بدون تماشاگر نباشد.»
بارسا در 34 بازی، تنها سیزده گل خورد تا بهترین خط دفاعی در میان پنج لیگ مهم اروپا را از آن خود کند.
تیمی که در مسابقات لالیگا، تنها دو گل در خانهاش خورد که آنهم –اگر اشتباه نکنم- پنالتی و گل به خودی بود. تیمی که پس از هشتاد سال، بدون گل کردن حتا یک پنالتی، قهرمان شد تا «ژاوی هرناندز»، پس از «جوزپ سامیتیر، یوهان کرایف، پپ گواردیولا و لوئیس انریکه» پنجمین آدمی باشد که به عنوان بازیکن و مربی این جام را فتح کرده است.
قهرمانی بارسلونا در عصر حاضر به خصوص پس از رفتن مسی و شکستهای چند سال اخیر این باشگاه در رقابتهای اروپایی، از آن جهت مهم است که باشگاه با مشکلات عدیدهی مالی و قوانین دستوپاگیر لالیگا دست و پنجه نرم میکند.
انبان باشگاه خالی از پول و ستاره شده بود و آنها پس از بازگشت لاپورتا به دنبال بازیکنان آزاد بودند؛ نه صرفا سوپر استارهای بزرگ که باری از روی دوش باشگاه بردارند؛ اما ژاوی، مجموعهی متشکل از «پس ماندهها»ی سایر باشگاهها و استعدادهای لاماسیا را کنار یکدیگر گذاشت تا بارسا دوباره نفس بکشد و لاپورتا پس از قهرمانی بگوید، امیدوارم این قهرمانی، سرآغاز یک دوران باشکوه باشد.
نویسنده: نعمت رحیمی