افغانستان ظرفیت بالقوه بزرگ اقتصادی دارد، کمتر کشوری در جهان این همه ظرفیت بالقوه دارد. اما چرا این ظرفیتهای بزرگ به بالفعل تبدیل نمیشود؟ چرا ملت گرسنه، فقیر، بیکار و بیمارهستیم. در حالیکه دارای منابع طبیعی سرشار، آب فراوان و بهترین موقعیت جغرافیایی داریم. مهم این است که سیاستگذاران ما نگاه خود را نسبت به مسائل اقتصادی تغییر دهند. در تفکر قدیم، فیلسوفان مثل ارسطو و افلاطون به این عقیده بودند که میزان ثروت ثابت است و ثروت هم در طبیعت است، هر ملت که بیشتر از طبیعت استفاده نماید، ثروتمند میشود. اما در تفکر جدید، جان لاک و آدام اسمیت به این باور بودند که ثروت توسط انسان با کار و صنعت خلق میشود. ظرفیتهای بالقوه یا همان منابع طبیعی در افغانستان در زمان غوریان و غزنویان و احمد شاه ابدالی هم وجود داشت. اما تا هنوز ما قادر به کار و نحوه استفاده از این منابع را نمیدانیم یا حداقل نتوانسته ایم استفاده نمایم. بنابراین با کار و صنعت ثروت خلق میشود. کشورهایی را در جهان داریم که فاقد منابع طبیعی است و جغرافیایی نامساعد دارد. مثل چاپان، اما مردم چاپان با کار و زحمت و صنعت سازی فعلا از اقتصادهای برتر جهاناند. بنابراین آدام اسمیت باورمند است که خلق ثروت با کار افزایش مییابد و باید آزادی فردی، حق مالکیت و بازار رقابتی به رسمیت شناخته شود. آدام اسمیت طرفدار دولت حداقلی است، یعنی دولت باید کمترین مداخله را دراقتصاد داشته باشد. بنابراین از اندیشههای جان لاک و آدام اسمیت لیبرالیسم بوجود میآید. درلیبرالیسم، آزادی اصل است، در پرتو آزادی است که جوامع توسعه پایدار پیدا مینمایند. در نتیجه کلی متفکرین قدیم میزان ثروت را که همان منابع طبیعی بود، ثابت و غیر قابل تغییر میدانستند و مرکانتیلیسم یا همان اقتصاد دولتی استعماری حاکم بود. اما در اندیشه جدید عامل افزایش ثروت را کار و صنعت میدانستند و در لیبرالیسم سه کلید واژه آزادی، حق مالکیت و بازار آزاد مبتنی بر رقابت وجود دارد. پس هرگاه ظرفیتهای بالقوه با کار و صنعت به ظرفیتهای بالفعل تبدیل شود، توسعه پایدار صورت میگیرد. ابتدا بصورت اجمالی ظرفیتهای اقتصادی افغانستان را مرور میکنیم و سپس شاخصهای اقتصادی و وضعیت زندگی مردم را و در مییابیم که تعارض جدی بین ظرفیتها و عملکرد اقتصادی وجود دارد. منابع سرشار طبیعی
پژوهشهای جیولوژیکی نشان میدهد که ارزش بالقوه ذخایر معدنی افغانستان به یک هزار میلیارد دالر میرسد. طلا، نقره، زمرد، پلوتنیم، سنگ آهن، مس، ذغال سنگ، نفت، گاز، لیتیوم و تعداد زیادی از عناصر جدول مندلیف ازجمله ذخایر معدنی افغانستان است. کافیست سرمایه گذاری شود و مدیریت درست صورت بگیرد.
لیتیوم
لیتیوم ماده خام است که کاربرد وسیع در باتریهای موبایل و تکنالوژیهای نوین دارد که افغانستان یکیاز بزرگترین ذخایر لیتیوم دنیا را دارد. در واقع افغانستان سرزمین لیتیوم دنیا میباشد. لیتیوم افغانستان با تمام نفت عربستان برابری میکند. تمام شرکتهای بزرگ جهان مثل اپل و سامسونگ در ساخت باتری و سایر فناوریهایشان از این عنصر استفاده میکند. در حال حاضر کشور بلیوی یکی از بزرگترین صادرکننده لیتیوم جهان است که اگر لیتیوم افغانستان استخراج گردد برابر بلیوی میباشد.
آهن
مورد کاربرد این فلز برای هیچ کس پوشیده نیست و معدن آهن حاجی گگ بامیان بزرگترین معدن آهن با عیار بلند در جهان میباشد. ذخایر این معدن به مقدار ۲میلیارد تن آهن تخمین زده شده است.
مس
مس عینک در ولایت لوگر یکی از بزرگترین ذخایر معدنی جهان میباشد که برابر با ذخایر مس شیلی است.
گاز
طبق تخمینهای نهادهای معتبر بینالمللی مجموع ذخایر گاز افغانستان با ارزش بیش از یک تریلیون دالر میباشد یعنی نصف ارزش مجموعی گاز عراقاست.
آب
افغانستان همه ساله بیش از۵۰ میلیارد متر مکعب آب را به کشورهای همسایه بهصورت مجانی که ارزش سالانه آن ۵۰ میلیارد دالر میشود، میفرستد. در زمان جمهوریت بندهای آب ساخته شد و آبهای کشور مدیریت شد. در این روزها بین طالبان و کشور ایران بر سر آب تنشها بالا گرفته است.
زمانیکه کشورهای جهان در معادن افغانستان سرمایه گذاری نماید بر علاوه منافع اقتصادی که برای کشور دارد در ایجاد صلح و امنیت و روابط مسالمت آمیز نیز کمک خواهد کرد. چون منافع مشترک اقتصادی کشورها مطرح است
پرسش این است که چرا با وجود این مزیت های اقتصادی ما در بازار جهانی حضور نداریم؟ چرا زمینه سرمایه گذاری مساعد نمیشود تا کمپنی های خارجی در کشور سرمایه گذاری نمایند و مردم افغانستان را از فقر و بیکاری نجات بدهند تا پلههای توسعه و رشد پایدار را تجربه نماییم. ذغال سنگ بهجای اینکه صادر شود در شهرهای بزرگ مثل کابل برای سوخت زمستان کار میگیرند. ابن کار شدیدن محیط زیست را آلوده ساخته و قربانی میگیرد. از این جهت است که کابل در صدر لیست شهرهای آلوده جهان قرارگرفته است. به همین ترتیب سایر معادن کشور توسط فرماندهان محلی طالبان بصورت غیرقانونی و غیرحرفهای استخراج میشوند و به کشورهای همسایه قاچاق میگردد.
موقعیت افغانستان
افغانستان در قلب آسیا موقعیت دارد این کشور پل خشکهای است که بین کشورهای آسیای میانه؛ مرکزی و جنوبی. ازطرف دیگر شرق دور با اروپا را متصل میسازد. این موقعیت برای کشور ترانسپورت، ترانزیت و تجارت کالاها و خدمات فرصت طلایی است. این موقعیت معادله افغانستان را در منطقه و جهان تغییر میدهد. فرضن اگر افغانستان از نعمت منابع طبیعی، آب و سایر پوتانسیلها محروم میبود و تنها همین موقعیت مکانی را داشته باشد. این موقعیت بسیار ارزشمند است و افغانستان را به رشد بالا و پایداری میرساند. با این موقعیت حجم عظیم سرمایه گذاری انجام میشود.
اگر عربستان از نفت به رشد بالا رسیده و قطر و روسیه از گاز رشد بالای را تجربه کرده است. امارات متحده عربی از موقعیت مکانیشان توانسته رشد اقتصاد بسیار بالای داشته باشد. افغانستان به عنوان دهلیز کشورهای آسیایی میتواند نقش بزرگی را برای اتصال کشورهای منطقه بازی کند. شهر دبی یکی از شهرهای اماراتمتحده عربی به مرکز بزرگ تجارت جهانی تبدیل شده است. امارات از موقعیت استراتژیکاش منافع بزرگ اقتصادی کسب مینماید.
نیروی کار
افغانستان ارزانترین نیروی کار دنیا را دارد. شاید کشورهای کمی مثل افغانستان نیروی کار ارزان داشته باشد. یکی از علتهای رشد سریع و بالای چین نیروی کار ارزاناش است. سرمایههای جهانی به چین سرازیر شدند، چون نیروی کار در آنجا ارزان میباشد. بنابراین افغانستان هم میتواند از مدل چین پیروی کند، زیرا نیروی کار افغانستان نیز ارزان است. از طمان به دقرت رسیدن طالبان نه تنها که هیچگونه سرمایه داخلی و خارجی جذب نشده بلکه سرمایهها از کشور فرارنیز کرده است.
کمکهای جامعهجهانی در افغانستان
طی دو دهه گذشته افغانستان محراق توجه جهان قرار گرفت و چندین کنفرانس جهانی برای بازسازی و ساخت زیربناهای افغانستان طی این دو دهه برگزار شد. بیشتر از۹۰۰ میلیارد دالر برای افغانستان توسط کشورهای جهان مساعدت شد. اما دولتمردان افغانستان و سیاستمداران با این کمکها چه کرد؟ میزان بهره برداری دولت افغانستان در جهت رشد اقتصادی و تغییر در زندگی انسان افغانستانی به چه پیمانه بوده است؟
واقعیت این است که کمکهای سیلآسای جهانی توسط یک گروه مافیا حیف و میل شد. فساد بصورت تاریخی و در تمام ابعاد متاسفانه در افغانستان بهوجود آمد. فساد یکی از بیماریهای مُزمن در اقتصاد افغانستان است. شاید کرزی وغنی با تیم فاسداش و تمام رهبران جهادی طلاییترین فرصت را هدر دادند. اگر از مساعدتهای جهانی در توسعه زیرساختها و رشد مزیتهای اقتصادی کشوراستفاده میشد امروز ما شاهد این بحران فقر نبودیم.
برای تحلیل عمیق ازعملکرد اقتصاد افغانستان باید شاخصهای اقتصاد کلان را بررسی نماییم. این شاخصها اقتصادی قرار ذیل میباشند:
رشد اقتصادی
رشد اقتصادی یک کشور به معنای رشد درآمد سرانه افراد یک کشور است. رشد اقتصادی یعنی فردی که در افغانستان زندگی میکند چقدر سالانه درآمد دارد و درآمداش نسبت به سال گذشته به چه میزان تغییر کرده است. یا به عبارت دیگر رفاه توزیع شده بین همه مردم با چه شتابی افزایش مییابد. رشد بلند مدت اقتصادی افغانستان در حدود ۲.۵ درصد است که این رشد نه جزء رشد متوسط و نه جزء رشد بالا محسوب محسوب میشود . این در حالیست که اگر ظرف بیست سال گذشته توزیع جغرافیایی رشد را در کشورهای جهان مطالعه کنیم، در مییابیم کشورهایی که سالانه رشد بالای ۱۰ درصد را تجربه میکنند، تعدادشان بسیار زیاد هستند. بنابراین اگر تاریخ جدید سیاسی افغانستان را پس از یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ درنظر بگیریم، تحول رشد را در کشورهای دنیا مشاهده میتوانیم. متاسفانه افغانستان شبیه هیچ یک از کشورها رشد نداشته است. اگردرچند سال محدود هم رشد داشته، بازهم رشد تصنعی و ناشی از کمکهای بیش ازحد جامعه جهانی بوده است. شاید برخی جنگ و نا امنی و خشونت و کشتار را علت کندی رشد اقتصادی بیان کند. اما سیاستگذاری نادرست و فساد گسترده در تمام ابعاد علت اصلی رشد پایین اقتصادی کشور است. درآمد سرانه از ۶۵۰ دلار در ۲۰۱۲ به ۵۰۰ دلار در ۲۰۲۰ رسید و در زمان حاکمیت طالبان کمتر از ۳۵۰ دلار رسید ه است. این کاهش شدید درآمد سرانه، نشان دهنده فاجعه تمام عیار است.
تورم
تورم یک پدیده آزاردهنده است چون قدرت خرید مردم پایین میآید. تورم بصورت تاریخی در افغانستان وجود دارد. کشوری که تولیداتاش صفر است و ۹۰ درصد کسر تراز تجاری دارد و وابستگی شدید به کشورهای پیراموناش داشته باشد. این معادله تجاری یک طرفه است و افغانستان یک کشور وارداتی ازنظر اقتصادی میباشد. بدون اینکه کالایی برای صادرات داشته باشد قطعا دارای تورم است. در حالیکه امروز کشورهای که نرخ تورمشان زیر۲ درصد هستند تعدادشان کم نیستند و کشورهای با تورم ۵ درصد تعدادشان بسیار زیاد هستند. فعلا تورم دو رقمی در جهان بسیار نادر است که بصورت انگشت شمار میتوان کشورهایی را یافت که تورم دو رقمی دارند مثل ونزویلا و ایران، ترکیه. البته تورم از زمان ویروس کرونا و جنگ اوکراین در کل جهان افزایش پیدا کرده است. اما بانکهای مرکزی کشورها با ابزار سیاستهای پولی و نرخ بهره جلو تورم را گرفتند. در سال جاری بانک مرکزی طالبان هم ادعا کردند که تورم در سطح ۳ درصد رسیده است اما هیچ نهاد بینالمللی این ادعا را تایید نکردند.
بیکاری
نرخ بیکاری کشور دو رقمی است. نرخ بیکاری بصورت تاریخی درافغانستان دو رقمی ثبت شده است. مشارکت در بازار کار در افغانستان بسیار پایین است. در کشورهای جهان یک نفر نان آور برای دو نفر میباشد. اما در افغانستان یک نفر نان آور ۶الی ۸ نفر میباشد. نرخ متوسط بیکاری در جهان شامل کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته ۶ درصد است. اما در افغانستان نرخ بیکاری ۲۴ درصد میباشد. یعنی نرخ بیکاری افغانستان ۴ برابر نرخ بیکاری متوسط جهان است. سالانه ۴۰۰هزار نفر نیروی کار در افغانستان به بازار کار اضافه میشود. با تسلط طالبان بیشتر از ۵۰۰ نفر شغل شان را از دسته داده است. زنان نیمی از پیکر جامعه، خانه نشین شدند. شاید نرخ بیکاری فعلی بیشتر از ۷۵ درصد باشد. طبق گزارشهای ملل متحد حدود ۹۷ درصد مردم افغانستان در فقر بهسر میبرند.
توزیع درآمد
یک تعداد بر این باورهستند که افغانستان یک کشور اسلامی است و رویکرد توزیعی دارد و علت کندی رشداش همین باشد. برای این که به این دیدگاه پاسخ ارایه کنیم باید به آمار و ارقام فقر و توزیع درآمد بین دهکها توجه کنیم. طبق گزارش نهادهای معتبر بین المللی ۹۸ درصد جمعیت افغانستان در فقر بهسر میبرند. یعنی تمام جمعیت افغانستان با فقر دست و پنجه نرم میکنند. خانوادهها قدرت خرید مواد غذایی را ندارند. اوسط فقر جهانی ۱۰ درصد است. در حالیکه در افغانستان ۹۷ درصد فقر وجود دارد. با این حساب ۹.۷ برابر فقر در افغانستان از اوسط فقر جهانی بیشتر است.
برای اینکه توزیع درآمد را در افغانستان تحلیل کنیم، شاخص های زیادی وجود دارد. اما یکی ازاین شاخص ها این میباشد که درآمد دهک اول( کم درآمدترین گروه) را با دهک دهم( پردرآمدترین گروه) مقایسه کنیم. یا به عبارت دیگر نسبت دهک دهم با دهک اول را بررسی کنیم. در کشورهای که نظام سرمایه داری درآنجا حاکم است اصولا باید نابرابری وجود داشته باشد و فاصله طبقاتی شدید باشد. مانند کشورهای اروپای غربی انگلستان، فرانسه و آلمان که البته در کشورهای اروپای شمالی دولت رفاه است و مسلهاش فرق دارد. توزیع درآمد در کشورهای اروپای غربی قرار زیر است:
نسبت دهک دهم( گروه ثروتمندان) با دهک اول( گروه کم درآمد) بین ۵.۵ الی ۶.۵ است. یعنی یک خانواده ثروتمند ۶ برابر خانواده فقیر درآمد دارد. اما این نسبت درافغانستان بصورت تخمین بین ۱۸الی ۲۲ درصد است. یعنی یک خانواده ثروتمند ۲۰ برابر خانواده فقیر درآمد دارد. این نسبت در مقایسه با کشورهای مدعی سرمایه داری ۴ برابربیشتر ازکشورهایی است که داعیه اسلامی دارند. در مقایسه بینالمللی چنین فاصلهای وحشتناک بین دوتا دهک در دو سمت توزیع درآمد نشان را میدهد که یک عده با درآمد بالا با رفاه و آسایش کامل زیست دارد که از تمام امکانات و مواهبتهای زندگی برخوردار است. اما عدهای دیگر در شرایط فقر غیر قابل قبول و غیر انسانی زیست دارد که حتا نان شبانه روزشان را ندارند. زمانیکه این نسبت از ۶ درصد بهطرف ۱۸ درصد منتقل میشود، دقیقن فقر مطلق و نابرابری شدید را نشان میدهد. دو سمت توزیع درآمد نابرابریاش بسیار شدید است. اما در وسط این اختلاف کاهش مییابد. پس آیا واقعا ما رویکرد توزیعی داریم؟ آیا عدالت اجتماعی و توسعه متوازان در اندیشه سیاستمداران افغانستان فقط شعارهای توخالی و فریبنده نیست؟ این آمار و ارقام نشان میدهد که افغانستان هم با آموزههای دینیاش فاصله دارد و هم با جهان مدرن بیگانه است.
با توجه به بررسی شاخصهای اقتصاد کلان مانند رشد اقتصادی، بیکاری، تورم و توزیع درآمد، عملکرد اقتصاد افغانستان رضایت بخش نیست وافغانستان دچار مشکلات عدیدهای اقتصادی میباشد. این تعارض بین ظرفیتهای اقتصادی و عملکرد اقتصادی نشان میدهد که نهادهای سیاسی، اقتصادی، مدنی در کشور پایدار نیستند. هر گروه که اقتدار سیاسی را بدست گیرد، طبق ایدولوژی شان حکمرانی مینماید. در افغانستان حکومت قانون وجود ندارد، در پرتو حکومت قانون آزادی، حقوق مالکیت، بازار رقابتی بهوجود میآید. ما ملتی هستیم که منابع طبیعی سرشار داریم اما فقیر و گرسنه و بیمار هستیم و تکدی گری عادت ما شده است.
نویسنده: رجب احمدی