حالا که نسل منوتو نیز، چون نسل گذشتهای ما، در دستهای هیولای وحشت، و مردگان برخواسته از گورستان شریعت، هر لحظه خفه میشود، خوب است که یاد بگیریم به کعبههای عید از نوعی دیگر پناه ببریم.
عیدی که آمد و رفت، گویی چیزی نبود و چیزی نشد؛ روزی آمد و روزی هم رفت – همان روزهای خالی، هوای مسموم مرگزا زیر سایهای طالبان تروریست.
در خبرهای خبرگزاری صدای شهروند خواندیم که هزارههای مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی، یکی پس از دیگری، با کسب دستآوردها در عرصههای گونهگون خبرساز میشوند و برای همتبارانشان که رنگ خوشی را از یاد بردهاند، عیدی از نوعی جانی و جهانی میبخشند.
در سالهای پسین، بهویژه ماههای اخیر، نام شیرینِ «شکردُخت جعفری» که بر پیشانیِ بودای بامیانِ ما، چون چشم بصیرت میدرخشد، نویسندهای محزون را به یاد غزلی از سرحلقهای عشاق، مولانای جان میافگند:
قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند
هینکه آمد دود غم تا خلق را غمگین کند
ای تو رنگ عافیت زیر که ماه از خاصیت
سنگها را لعل سازد میوه را رنگین کند
عشق تو حیران کند دیدار تو خندان کند
زانکِ دریا آن کند زیرا که گوهر این کند
بانو جعفری عزیز که در میان خانمهای سرزمین ما، در قامت یک ابربانو ظهور کرده، نام هزاره را با رنگینکمانی چشمنواز در آسمان تاریخ هزارستان، برای همیشه طلایی کرده است.
در روزهای عید جاوید امانی، فعال آموزش و پرورش، از سرزمین هزارستان، با دریافت جایزهای پرنسس دایانا برای ما عیدی بخشید؛ عیدی از نوعی لبخند و سربلندی. در پی آن، قیس خادمی، در عرصهای ورزش، بهویژه رشته ای جذاب مشتزنی، توانست یکی از معتبرترین کمربندهای جهانی را به کمر خودش ببندد و با این کارش، مثل روحالله نیکپای عزیز، به کمر بودای هزارقامت نیرو ببخشد.
در خبری که دیشب بهنشر رسید و بازهم لبخند بر لبان خشک و ناامید ما آورد، درخشش خوب ادیبه عظیمی بود که در رشتهای تکواندو در فرانسه درخشید.
هزارهها که همواره، در بستر تاریخ این کشور، از سوی هیولای پشتونیزم، مورد ظلم و ستم قرار گرفته، پس از جنگهای سرنوشتساز در برابر اتحاد جماهیر شوروی سابق و بعد هیولای طالبان، توانسته با دستهایشان جامهای جهانی را بالای سر ببرند و با قلمهای روشنگر، نامهایشان را ثبت تاریخ کنند.
آذر آذرمن