نویسنده: نصرالله محسنی
بعد از به قدرت رسیدن طالبان در آگوست ۲۰۲۱ این گروه اعلام کردند که اکنون افغانستان به بهترین وضعیت زمان ممکن رسیدهاست. زیرا آنها فکر میکردند که افغانستان بعد از ۲۰ سال اشغال اکنون آزاد شده و مردم میتوانند راحت زندگی کنند. اما غافل ازآنکه طالبان به ظاهر پیروز شدند و توانستهاند کنترول افغالنستان را در دست بگیرند. ولی در باطن همان جلادهایی میباشند که تاهنوز خون مردم از ساطورهایشان میریزند.
مردم افغانستان تاهنوز خاطرات دور اول به قدرت رسیدن طالبان را فراموش نکردهاند که چگونه دست به خصومتهای شخصی و تصفیه قومی زدند. طالبان در شهر مزار شریف در سال ۱۳۷۷ بیش از ۳ هزار نفر از هزارههای این شهر را نسل کشی کردند. همچنین طالبان در سال ۱۳۷۹ صدها نفر را در شهرستان یکهولنگ بامیان قتل عام کردند.
طالبان از زمان ورود شان در آگوست ۲۰۲۱ در کابل تاکنون بیش از صدها نفر را به قتل رسانده اند. براساس گزارشهای یوناما این گروه از زمان تسلط شان بر افغانستان ۲۱۸ تن را به قتل رسانده و بیش از ۶۰۰ نفر را شکنجه و یا زندانی ساختهاند.
اسکای نیوز روز چهارشنبه (۱۰ عقرب/ ۱ نوامبر) در گزارشی نوشته است که طالبان از بدو ورود شان به کابل بیش از دهها تن از نیروهای امنیتی پیشین را که با نیروهای بریتانیایی همکار بوده به قتل رساندهاند.
همچنین طالبان در ماه سرطان ۱۴۰۱ با حمله بر خانه فرمانده محمد مرادی در استان غور او را همراه با دو تن از اعضای خانوادهاش به قتل رساندند. در رویداد مشابه طالبان در تاریخ ۴ قوس ۱۴۰۱ با حمله بر خانه یک فرد ملکی در دایکندی هشت تن از اعضای خانواده وی را به شمول زنان و کودکان تیرباران کردند.
این گزارشها تنها بخشی از جنایاتی است که طالبان بعد از به قدرت رسیدن شان انجام دادهاند. طالبان مدعیاند که در افغانستان امنیت وجود دارد و رفاه اقتصادی بهوجود آمده است. گزارشهای سازمان ملل نشان میدهد که بیش از ۲۰ میلیون نفر نیاز به کمک فوری دارند. طالبان در فاجعه زمین لزرهی هرات نشان دادند که از حکومت داری و اینکه از مردم در شرایط بحرانی حمایت کنند فاصلهای بسیاری دارند. اما با آنهم طالبان گفتهاند که زمینه بازگشت پناهجویان فراهم شده و از بازگشت داوطلبانه شهروندان افغانستان استقبال میکنند.
براساس آمارهای غیر رسمی حدود پنج میلیون نفر از شهروندوان افغانستان بعد از به قدرت رسیدن طالبان افغانسستان را ترک کرده اند. حال پاکستان برای حدود دو میلیون پناهنده افغانستان فرصت داده است که هرچه زودتر پاکستان را ترک کنند وگرنه درغیرآن صورت اخراج خواهند شد. گفته میشود طی روزهای اخیر بیش از دوصدهزار پناهجو از این کشور اخراج شدهاند. اما سوالی که ذهن همهی ما را به خودش مشغول کرده اینست که چه سناریوی پشت اخراج پناهجویان نهفته است. بعد از آن که مهات تعیین شده دولت پاکستان برای اخراج پناهجویان سر رسید و دولت این کشور از تاریخ اول نوامبر اخراج پناهجویان را شدت گرفته است. اکنون طالبان با تمام توان تلاش دارند که ازاین وضعیت به نفع خود استفاده کنند. وزارت عودت و مهاجرین طالبان با تمام امکاناتی که اداره امور این گروه در اختیار این وزارت قرار داده است، سعی دارد پناهجویان را به صورت رایگان به استانهای عمدتن شمالی افغانستان انتقال دهند و حتا گزارشهایی وجود دارد که برای بعضی از پناهجویانی که تعلقات قومی و زبانی دارند پول و زمین توزیع کنند. در مورد سوال مطرح شده سه سناریو وجود دارد.
سناریوی اول
طالبان در تبانی با پاکستان سعی دارند که با اخراج پناهجویان مشروعیت ملی ودر پی آن مشروعیت بینالمللی کسب کنند. فرار مردم افغانستان بعد از به قدرت رسیدن طالبان مشروعیت این گروه را در سطح بینالمللی به ویژه در نزد کشورهای همسایه ضربه زد. زیرا طالبان ادعا داشتند که با به قدرت رسیدن آنها امنیت و رفاه اقتصادی بهوجود آمده و مردم افغانستان احساس خوشحالی میکنند. اما با فرار و مهاجرت مردم ثابت شد که این حرفها به جز خیال بیش چیز دیگری نبوده است. مردم افغانستان خاطره خوشی از طالبان ندارند و نمیخواهند که زیر سلطه آنان زندگی کنند. اما با توجه به اینکه طالبان تمام موفقیتهایشان را مدیون حکومت پاکستان به ویژه سازمان آیاسای میدانند، ناگزیر دست به دامان این کشور شده و با تبانی پاکستان سناریوی اخراج پناهجویان را مطرح کردند که تا از این طریق بتوانند هم مشروعیت ملی و هم بینالمللی به دست بیاورند و هم پاکستان را به نحوی رازی نگهدارند.
این تبانی از آنجا ناشی میشود که طالبان سالها در پاکستان حضور داشتند و از این کشور به عنوان پایگاه استفاده میکردند. همچنین طالبان در اوایل بهطور مستقیم در امور داخلی و بینالمللی از پاکستان مشورت میگرفتند. نمونه آن را میتوان از حضور جنرال حمید فیضی رییس آیاسآی در روزهای اول به قدرت رسیدن این گروه اشاره کرد که رابطه نزدیکی با پاکستان دارند. حسن عباس نویسنده پاکستانی در کتاب «بازگشت طالبان» نوشته است که طالبان برای برقراری روابط با هند از پاکستان مشوره گرفتهاند.
همچنین در روزهای اخیر رسانههای پاکستان گزارش داده اند که سه تن از وزرای کابینه طالبان پاسپورت پاکستانی دارند. این رابطهها تنها در داشتن پاسپورت ختم نمیشود. شبکه حقانی که بخشی بزرگی از طالبان را تشکیل میدهد و خود را فاتح کابل مینامد رابطه آمر و مادون با پاکستان دارد. برخلاف گروه ملا برادر که رابطه شان با پاکستان آنچنان که باید باشد نیست. شبکه حقانی که در راس آن سراجالدین حقانی قرار دارد. برای حسن نیت به پاکستان زمینه عملیات هوایی و زمینی را علیه تیتیپی برای ارتش پاکستان در استانهای جنوبی افغانستان فراهم کرد. ارتش پاکستان طی یک عملیات مخفی یک عضو شاخه جماعتالاحرار تحریک طالبان پاکستان را در تاریخ ۲۳ سرطان سال روان در شهر شرن مرکز استان پکتیکا ترور کردند. همچنین طالبان به ویژه شبکه حقانی ۷۰ تن از اعضای تیتیپی را در ۲۵ سنبله از استان کنر بازداشت و تحویل پاکستان دادند. در حمله هوایی ارتش پاکستان در تاریخ ۲۳ سرطان یک فرمانده تیتیپی به اسم طارق رفیق در استان کنر کشته شد.
این موارد نشان میدهد که طالبان بهویژه شبکه حقانی برای خواستههای پاکستان گامهای عملی برداشتهاند. از آن طرف پاکستان نیز با واگذاری سفارت افغانستان در اسلام آباد به طالبان تا حدودی مزد کارهایشان را دادهاست. همچنین پاکستان در سطح بینالمللی گاهی در مقام نمایندهی طالبان از موقف آنها دفاع کردهاست. منیر اکرم نماینده پاکستان در سازمان ملل در نشست شورای امنیت این سازمان در حالیکه اکثر اشتراک کنندگان محدودیتهای وضع شده بر زنان را محکوم کردند. اما وی از موقف طالبان دفاع کرد و گفت: در نتیجه تلاشهای طالبان اقتصاد در این کشور بهبود یافته، امنیت برقرار شده و تجارت افغانستان با همسایههایش رونق گرفته است.
با این وجود به نظر میرسد که اخراج پناهجویان با توجه به رابطه طالبان با پاکستان بخشی از برنامههای آنها برای بهتر شدن وضعیت داخلی و بینالمللی طالبان محسوب میشود.
سناریوی دوم
استفاده ابزاری پاکستان از پناهجویان برای تحت فشار قرار دادن طالبان، این سناریو اشاره به گروههای تروریستی در افغانستان دارد که پاکستان نگران چنین موضوعی است. یکی از گروههایی که باعث نگرانی پاکستان میباشد «تیتیپی» است. گروه تیتیپی که مخالف مسلح حکومت پاکستان است در ناامنیها و بیثباتی این کشور نقش به سزایی داشته و دارد. اگرچه نقش گروههای جدایی طلب بلوچستان را نیز نمیتوان نادیده گرفت. اما قدرت گروههای جدایی طلب بلوچ به اندازهی نیست که بتواند برای فعلن ثبات سیاسی و امنیتی پاکستان را برهم بزنند. اما تیتیپی به عنوان یک چالش مهم و حیاتی برای ارتش و سازمان آیاسآی محسوب میشود. چالشی که اگر دولت پاکستان برآن فایق نیاید، ممکن است به سرنگونی دولت این کشور بیانجامد.
بعد از به قدرت رسیدن طالبان درافغانستان اکثر گروههای افراطی در منطقه از جمله تیتیپی طالبان را الگو و نمونه خود قرار داده و به افراد و اعضای خود گفتهاند، همانطورکه طالبان با مبارزه مسلحانه توانستند قدرت را در دست بگیرند آنان نیز روزی به این آروزیشان خواهند رسید و دولت پاکستان را سرنگون خواهند کرد. اگر چند به قدرت رسیدن طالبان برای پاکستان مایهای مسرت و خوشحالی بود. اما از سوی دیگر اینکه طالبان افغانستان با طالبان پاکستان بخش جدایی ناپذیر همدیگر هستند زنگ خطر را برای دولت پاکستان به صدا در آورد که ممکن است قدرت گرفتند بدون افسار طالبان برای این کشور خطر جدی باشد. طوری که بارها در طول دوسال گذشته هر زمانی که دولت پاکستان از دست داشتن شهروندان افغانستان در ناامنیهای این کشور سخن به میان آوردند مقامات طالبان، این کشور را متهم به فرافگنی و عجز کردند و حتی در برخی موارد مقامهای طالبان مانند شیر محمد عباس استانکزی معاون سیاسی وزارت خارجه طالبان در یک سخنرانی در تاریخ (۱۳ میزان) سال روان گفته بود که حکومت پاکستان به جای وارد کردن اتهام بهتر است، تدابیر امنیتی بسنجد و اگر نمیتواند امنیت کشورشان را تامین کند از این گروه کمک بگیرد، زیرا آنها تجربهای بهتری در تامین امنیت دارند.
دولت پاکستان بارها از مقامهای طالبان خواسته بودند که به تیتیپی در قلمرو افغانستان پناه ندهند. حتا منیرعاصم رییس ستاد ارتش پاکستان گفته بود که پاکستان در قسمت مبارزه با اعضای تیتیپی اگر لازم ببینند در داخل خاک افغانستان عملیات نظامی انجام خواهند داد. گزارشهایی از عملیات زمینی و هوایی پاکستان وجود دارد که چند علمیات برای نابود کردن پناهگاههای تیتیپی دراستانهای جنوبی، انجام دادند و حتا تعدادی از اعضای تیتیپی را نیز به قتل رساندند. اما طالبان در جواب پاکستان بارها گفتهاند که هیچ یک از اعضای تیتیپی در خاک افغانستان حضور ندارند. این لفاظیها منجر به درگیری مرزی بین دو طرف گردید که مرز تورخم برای هشت روز پیهم بسته ماند و دوطرف از موضوع خود پایین نمیآمدند. بنابراین آنچه که پاکستان از این وضعیت برداشت کرده، عدم اطاعت طالبان از این کشور است. به همین منظور پاکستان با اخراج پناهجویان میخواهد که بر طالبان فشار بیاروند تا به خواستههای این کشور تن دهند و طالبان پاکستان را از افغانستان بیرون کنند و در قسمت تیتیپی با پاکستان صادق باشند.
سناریوی سوم
غصب سر زمینها و پشتونیزه سازی افغانستان، در این سناریو طالبان در تبانی با پاکستان تلاش دارند که پشتونها را در مناطق شمالی و هزاره نشین جابجا کنند. این کار میتواند برای دو طرف مفید واقع شود. دولت پاکستان میخواهد که اعضای تیتیپی را از قلمرواش بیرون و در مناطق از قبل تعیین شده توسط طالبان اسکان دهد. زیرا دولت پاکستان معتقد است که تیتیپی و طالبان افغانستان دارای یک ایدئولوژی و خط فکرهستند و میتوانند در یک مسیر قرار بگیرند. اگرچند برای طالبان پذیرش یک گروه دیگر که ادعای دولت و یا خلافت دارد سخت است. اما از آنجا که لروبر برایشان یکی میباشد با تطبیق این پروژه موافق هستند. براساس همین نظریه طالبان در تلاش جابجایی اعضای تیتیپی در استانهای شمالی و مناطق هزاره نشین هستند. براساس گزارشها قرار است طالبان تعداد زیادی از اعضای تیتیپی را دراطراف کانال قوشتپه جابجا کنند. از سوی دیگر طالبان در بعضی مناطق هزاره نشین در حال شهرک سازی هستند. در تاریخ (۴عقرب) سال جاری تعدادی از ساکنان منطقه باغ عطار گلکوه قره باغ استان غزنی گفتهاند که طالبان در حال شهرک سازی در این منطقه هستند و میگویند که طالبان پشتونهای ناقل را در این منطقه اسکان میدهند.
بنابراین طالبان دوام حکومتشان را در سطح داخلی در سه مورد میبینند:
- اول _ پشتونیزه سازی افغانستان، در این راستا میخواهند که جمعیت شان چند برابر افزایش پیدا کنند. به همینخاطر آنها پشتونهای آن طرف خط دیورند را در افغانستان میاروند و برایشان تذکره و زمین توزیع میکنند. در ویدیویی که در روزهای اخیر در شبکههای اجتماعی دست به دست میشود، نشان میدهد که خلیلالرحمان حقانی وزیر عودت و مهاجرین طالبان در مرز تورخم برای تعدادی از پشتونهای ناقل تذکره توزیع میکند.
- دوم _ غصب سرزمینهای اقوام دیگر، با توجه به اینکه گزارشهای متعدد از مناطق غیر پشتون وجود دارد طالبان بسیار بهطور سیستماتیک زمینهای اقوام غیر پشتون را غصب و آنها را کوچ اجباری میدهند.
- سوم _ استخراج معادن افغانستان، طالبان بعد از به قدرت رسیدنشان معادن کشور را بدون مشروعیت ملی و بینالمللی استخراج میکنند. زمرد پنجشیر و جست بامیان از مواردی است که این گروه بدون وقفه در تلاش استخراج آن هستند و تاکنون چندین محموله از زمرد و جست این استانها را فروختهاند.
به عنوان نتیجه گیری میتوان گفت که از میان سناریوهای مطرح شده، سناریوی سوم محتملتر به نظر میرسد. زیرا آنچه که این سناریو را واقعیتر نشان میدهد اقدامهای اخیر طالبان در قلمرو افغالنستان است. پشتونیزه سازی افغانستان تهدیدهای اقوام غیر پشتون را نسبت به ین گروه کمتر میکند و جغرافیای بیشتری را با امکانات بیشتر دراختیار خواهند داشت. همچنین استخراج معادن برای طالبان این امکان را میدهد که برای پشتونهای ناقل امکانات فراهم کنند و در مقابل از آنها در آینده برای سرکوب مخالفانشان سربازگیری نمایند. از سوی دیگر افراط گرایی که هسته طالبان را تشکیل میدهد در میان پشتونهای آن طرف خط دیورند قویتر از پشتونهای داخل افغانستان جریان دارد.