نویسنده: دکتر حسینعلی یاسا
درآمد
از دهه 90 سده بیستم میلادی یکی از واژههایی که در صحنه ناهنجار سیاسی و نظامی افغانستان کاربرد داشته «جنگ سالار» بوده است. گرچه اظهرمنالشمس میباشد که مورد کاربردی این واژه هدفمند بوده و برای بیاعتبار ساختن تعدادی از رهبران کتلهای بوده که در جریان جهاد و بعد از جنگهای داخلی و جنگ بر علیه تروریسم داخلی و بینالمللی از حوزههای مربوطه قومی و زبانی شان تبارز کردند و به مرور زمان تبدیل به بازیگران تاثیرگذار سیاسی در سطح افغانستان و منطقه شدند.
این مقاله که در واقع برگرفته شده از کتاب «مقدمه فدرالیسم» میباشد، به همین مسئله پرداخته است. جنگسالاری چیست، جنگ سالار کیست و چگونگی تبارز آنان در یک کشور، اینکه آیا جنگسالارها ناقضین حقوق بشر هستند یا برعکس آن، از سوالاتی است که در این در نوشته تا حدی پاسخ داده شده است.
واژههای کلیدی- جنگ سالار، دولتهای در بحران، شکننده و ناکام، افغانستان هابزی، جنگ داخلی، قدرت قهریه
جنگ سالار کیست؟
واژه جنگسالار از زمان قدیم در مناطق مختلف جهان کاربرد داشته و به کسانی اطلاق میشود که بخشی از خاک یک کشور را بطور مستقل و بدون تابعیت از قانون اساسی واحد و یا حکومت مرکزی در اختیار خود در آورده و در آن بدون مراعات کردن نورمهای معیاری حکومتداری، بدون مشارکت طرفین بطور یک جانبه فرمانروایی کند. باید گفت که این واژه در کشورهایی بهکار برده میشود که در فهرست دولتهای در بحران– Crisis States و یا دولتهای شکننده–Fragile State یا به دولتهای ناکام–Failed States هستند. حالا باید دیده شود که در علوم سیاسی این سه واژه در چه شرایطی و به چه کشورهایی اطلاق میگردد. در نخست به واژه «دولت در بحران» پرداخته میشود که منظور از آن چیست؟ چون این مرحله در واقع مرحله اول است که یک کشور را به حالت شکنندگی و ناکامی سوق میدهد. دو نویسنده و محقق پروفسور «جیمز پوتزل۲» رئیس سابق «مرکز تحقیقات دولتهای در بحران۲» در «دانشگاه اقتصاد و سیاست در لندن۳» و دکتر «جاناتان دی جون۴» استاد دانشکده اقتصاد سیاسی و توسعه در «دانشگاه شرق شناسی و آفریقا شناسی» در لندن در نوشته مشترک خود «پاسخ به چالشهای کشورهای بحران زده۵» و «مرکز تحقیقات دولتها در بحران» این سه نوع دولت یاد شده را چنین تعریف میکنند:
- دولت در حال بحران با بحرانزده- Crisis State به دولتهایی گفته میشود که بخاطر منازعات جدی داخلی و خارجی دائم تحت فشار شدیدی قرارداد و نهادهای حاکم، قادر به مدیریت آن چالشها نیستند و نه دارای ظرفیت یا توان مبارزه فشار بیشتر از آن که وجود دارد میباشند. گرچه این نوع شرایط سخت مطلق نمیباشند اما خطر آن است که دولت را به ناکامی سوق دهند. عواملی که یک دولت را به بحران سوق میدهند، میتواند اقتصادی یا حقوقی باشند. منازعات برخاسته از این نوع کشمکشها غیر قابل مدیریت، گاهی منجر به هرج و مرج کامل و جنگهای داخلی، گاهی هم به فروپاشی کامل دولت و تشکیل دولتهای جدید و یا منجر به برگشت به شبیه دولتها یا رژیم باستانی میشود. واژه متضاد، دولت بحرانزده یا در حالت بحران، «دولت انعطافپذیر– Resilient State است.
2. دولت شکننده- Fragile State به دولتهایی اطلاق میشود که به طور قابل توجهی در بطن خود عوامل بحرانزا دارند و یا به عبارت دیگر در زیر مجموعههای نهادی آن عوامل بحرانزا وجود دارد. این نوع دولتها هم توان مبارزه با شوکها، چالشها و یا تهدیدهای داخلی و خارجی را ندارند. در این نوع دولتها از نظر سیاسی–اجتماعی، نابرابری شدیدی میان شهروندان آن دیده میشود و همه اقشار جامعه به همه امکانات بطور یکسان و دسترسی ندارند. دوام اینگونه وضعیت در نهایت منجر به اختلافات جدی قومی و مذهبی یا منطقهای میشود و جناحهای مختلف افراطی (قومی، زبانی، فرهنگی و مذهبی) در مقابل هم صفآرایی میکنند. و در نهایت این درگیریها منجر به متلاشی شدن نهادهای دولتی، مخصوصا نهادهای امنیتی (و اقتصاد و سیاسی) میشود.
نهادهای دولتی و نهادهای سنتی بحیث رقیبهای جدی در مقابل هم قرار میگیرند. اقشار مختلف جامعه برای دفاع از خود به جنگ سالاران یا دلالان قدرت و یا به رهبران محلی پناه میبرند. واژه متضاد دولت شکننده، «دولت با ثبات–Stable State» است. دولتی که قادر به حل و فصل منازعات داخلی توسط ساختارهای نهادی است. با داشتن ثبات داخلی در مقابل هر نوع چالش توان مبارزه دارد.
3. دولت ناکام-Failed State-این واژه در واقعیت بعد از جنگ جهانی دوم داخل ادبیات سیاسی شده و به دولتهای کاملا شکست خورده اطلاق میشود. دولتی که دیگر نمیتواند وظایف سیاسی امنیتی و توسعهای خود را انجام دهد و کنترل موثری بر قلمرو و مرزهای خود را از دست میدهد و نیز توانمندی احیای وضعیت عادی را ندارد. نهادهای اجرایی، تقنینی و قضایی دیگر کارایی خود را از دست میدهند و در نتیجه ناامنی، فساد گسترده، افزایش فقر، مسائل جدی بهداشتی، بی اعتمادی گسترده میان اقشار مختلف جامعه دولت را به فروپاشی کامل سوق میدهد. واژه متضاد دولت ناکام، «دولت پایدار–Enduring State» است۶.
در دولت های ناکام عموما نهادهای محلی که نزدیکترین سطح روابط با مردم را دارند، از بین نمیرود بلکه مردمان محل بخاطر جلوگیری از فجایع بیشتر انسانی کنترل آن را به دست میگیرند. در راس آن تشکیلاتها کسانی قرار میگیرند که برای آنها باز هم از واژه جنگسالار استفاده میشود که با قرار گرفتن در راس یک قشر خاصی جامعه را با قوانین سنتی طوری اداره میکند که برای مردم محل قابل فهم و قابل قبول میباشند.
بنابراین پدیده جنگسالار را نمیتوان خارج از هر سه وضعیت یاد شده نامطلوب در یک کشور دانست. وقتی جوامع مختلف برای دفاع از داشتههای شان بسیج میشوند و یک یا چند تن را بحیث زعیم خود قبول میکنند، کسانی که در مبارزه سرد و گرم از آنان دفاع کنند. به همین علت است که واژه جنگسالار و جنگسالاری فقط مربوط به کشورهایی است که یا دولتهای بحران زده هستند و یا شکننده و یا هم ناکام میباشند.
در دولت های انعطاف پذیر، با ثبات و پایدار با حاکمیت قانون و نظامی مبنی بر عدالت اجتماعی مردمان با این نوع واژهها آشنایی ندارند.
این نکته قابل یادآوری است، دولتهایی که در یکی از وضعیتهای نامطلوب یادشده در فوق روبرو باشند، گروههای ایدئولوژیک چپی و راستی هم برای تحقق نظام دلخواه شان بسیج میشوند. اما آنها هم به جوامع مربوطه شان به حیث پایگاه اساسی تکیه میکنند. لذا تنها رهبران قومی و محلی را نمیتوان جنگسالار گفت، بلکه این واژه به هر آن کسی که در راس یکی از گروههای نسبتا بزرگی قرار گرفته و از راه نامشروع قدرت قهریه را بهدست میگیرد، اطلاق میشود. بنابراین قطع نظر از علایق قومی، زبانی-فرهنگی، مذهبی و سمتی، از شخصیتهای معروف افغانستان شاید کسی باشد که در فهرست جنگسالاران قرار نگیرد. حتی کسانیکه به بلندترین مقامات الی ریاست جمهوری راه پیدا نمودند.
در مورد اینکه جنگسالار و یا پدیده جنگسالاری چیست، کمی بیشتر ادامه میدهیم تا برخی از گوشههای تاریک این موضوع بیشتر روشن شود.
در دانشنامه کمبریج که از سال ۱۹۹۵ بصورت آنلاین فعال است و متعلق به این دانشگاه در انگلستان میباشد، جنگسالار را به ساده ترین کلمات چنین تعریف میکند:«رهبر نظامی که در عدم موجودیت حکومت مرکزی یک کشور یا بخشی از آن را کنترل می کند۷».
خانم دکتر «دیانا دیویس۸» استاد در دانشگاه هاروارد آمریکا معتقد است جنگ سالاران با جنگ علیه حکمتهای مرکزی که مشروعیت و توان دفاعی آنها را به چالش میکشند. آنها اکثرا برای ایجاد کردن تغییر در شناخت اجتماعی و سیاسی خود و حوزههای مربوطه شان، توزیع عادلانه منابع و ثروت ملی، بخاطر دفاع از هویت سرزمینی خود قیام میکنند اما لازم نیست که تلاشهای آنها منتج به ثبات سیاسی و رفاه اجتماعی هم شوند.
به باور او بخش بزرگ از جنگ سالاران از چتر ایدئولوژی استفاده می کنند.
«جان سولیوان۱۰» استاد در دانشگاه «اوبرتا دی کاتالونیا۱۱» در اسپانیا و «رابرت بنکر۱۲» استاد در دانشگاه کالیفرنیا در نوشته مشترک خود «کارتلهای موادمخدر، باندهای خیابانی و جنگسالاران۱۳» در مورد
ضروری نیست که هدف اصلی قیام جنگ سالاران حتما برای غضب رهبری سیاسی ملی با استفاده از زور و شبه نظامیان باشند. در اکثر موارد آنان برای بدست آوردن منافعشان و منافع حوزههای مربوطه شان، حکومت مرکزی را به چالش میکشند، در راه برنامهها و اهداف آن مانع تراشی میکنند و در برخی از موارد آن را تضعیف می کنند۱۴.
به باور آنها جنگ سالاران خلاء دولتهای ضعیف و رژیمهای فاسد را پرمیکنند. در برخی از موارد آنها وابسته به یک قوم و یا قبیله میباشند و حتی با سازمانهای جنایتکار هم در ارتباط هستند. و در برخی از موارد دیگر برای استحکام موقعیت خود با چنین بازیگران مذاکره و معامله هم میکنند. بنا بر این نمیشود همه جنگسالاران را تنها در یک دسته قرار داد.
واژه جنگ سالار در افغانستان
دکتر «آنتونیو جو ستونزی» استاد «دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی در لندن»، یکی دیگر از کسانی است که در باره واژه جنگسالار معتقد است، جنگی که از چندین دهه در افغانستان جریان دارد، باعث گردیده جنگسالارانی زیادی در جامعه بهوجود بیاید. اما کارشناسان بینالمللی و مسئولین رسمی محلی از این کلمه برای بیاعتبار ساختن برخی جناحهای سیاسی و به عنوان واژه توهینآمیز به آدمهای شرور و جنگ طلب استفاده میکنند. اما این رویکرد درست نیست به هر شخصی که رفتار مسلحانه سیاسی و خشن دارد، حتما از کلمه جنگسالار استفاده شود.
در واقع این کلمه در ادبیات تاریخی معنی خاص و دیگری دارد. جنگسالاران به یک رهبر با شخصیت کاریزمای نظامی تلقی می شود که بنابر دلیل ضعف یا عدم موجودیت یک دولت مقتدر رسمی در حوزههای مختلف اجتماعی در نهایت نقش سیاسی بازی میکند۱۵.
قابل یادآوری است که دکتر جوستونزی در مورد افغانستان چندین کتاب معتبر هم نوشته است و در سالهای ۲۰۰۴–۲۰۰۳ در هیئت معاونت سازمان مللمتحد در افغانستان– یوناما۱۶ نیز ماموریت انجام داده است.
به باور جوستونزی، جنگسالاران در جهانی که هابز انسان را گرگ انسان میداند، ارائه دهندهگان خدمات عمومی میباشند و یک کتله بزرگی از فرماندههان نظامی کوچک محلی هستند. این جنگسالاران در شرایط خاص گروپهای نظامی بوجود میآورند تا از قشر خاص مردم نمایندگی سیاسی کند و ضروریات اولی آنها را با تامین منابع تهیه و تکمیل کنند.
نوشته دیگر آنتونیو جوستوتزی که در اواخر سال ۲۰۱۰ به نشر رسیده بود، در مورد استفاده کلمه جنگسالار توسط حامد کرزی به کار برده شده بود، نوشته است، تلاشهای کرزی برای جنگسالارخطاب کردن عبدالرشید دوستم و محمد اسماعیل خان بی نتیجه ماند و در روند دولت سازی کمک چندانی نکرد. فرماندهان دیگری که زیر سیطرهای رهبران سیاسی بودند بعد از آن بهطور خودسرانه شروع به فعالیتهای زیادی نمودند و برای حکومت افغانستان درد سر بزرگی را ایجاد کردند. بعضیهای آنها از کنار رهبران خود رفتند و به صفوف طالبان پیوستند. در حالیکه رهبران قبلی فعالیتهای خود سرانه آنها را مهار مینمودند. اما آنها به دنبال رهبر جدیدی یعنی ملا عمر رفتند و به مقاومت علیه حکومت پرداختند.
به باور جوستوتزی این کار حکومت افغانستان به رهبری حامد کرزی باعث شد تا بعد از سال ۲۰۰۸ گروه طالبان از پایگاههای سنتی خود که عبارت از مناطق پشتون نشین باشد، فراتر از آن در مناطق غیر پشتون نشین در غرب و شمال افغانستان گسترش پیدا کند. او علاوه میکند که کرزی تلاش نهایی خود را برای کنار زدن جنگ سالاران برجسته به خرج داد و تا حد زیادی هم در این کار موفق شد. اما فرایند دولتسازی تا اخیر نتایج دلخواهی را در پی نداشت و حکومت مرکزی با همه پشتوانه وسیع جامع جهانی توانست تنها یک «دولت آزمایشی– :Tentative State»را بوجود بیاورد.
پایان
بنابراین میتوان گفت که در نبود یک نظام سیاسی مناسب که همه اقشار جامعه را بطور نهادی در درون خود جا دهد نیازی به گروههای قومی با رویکرد نظامی نیست و اگر دیگران رویکرد نفی و انحصارگرایانه داشته باشند، نه اینکه همه نهادهای آن کشور را از درون تهی میکند بلکه جوامع مختلف را هم به ناامنی شدید گرفتار کرده و آنها را مجبور میسازند تا برای دفاع خود به سراغ یک رهبر کاریزماتیک برآیند، رهبری که بزور تفنگ از حقوق آنان دفاع نماید. در صورتی که در یک کشور نظام سیاسی عادلانه وجود داشته باشد و حافظ منافع همه گروههای ذینفع باشد، نیازی نیست که در آن کشور جنگ سالاران عرض اندام و مانع دولت سازی شوند. چون بدون حمایت زمینی و پشتوانه مردمی پدیده جنگسالاری هیچ مفهوم پیدا نمیکند.
منابع
[1] James Putzel
[2] Crises State Research Center
[3] London School of Economics and Political Science
[4] Jonathan Di John
[5] Putzel, James and John, Jonathan Di (2012)- Meeting the Challenges of Crises States
[6] NORTHCOTE, KAI DIAZ-ALBERTINI (2006)- Crisis, Fragile and Failed States Definitions used by the Crisis State Research Centre.
[7] Cambridge Online Dictionary- Warlord
[8] Diane Davis
[9] Davis, Diane E. (2009) Non-state Armed Actors, New Imagined Communities and Shifting Patterns of Sovereignty and Insecurity in the Modern World.
gs and Warlords
[14] Sullivan, John P. & Bunker, Robert J. (2002)- Drug Cartels, Street Gangs, and Warlords, Small Wars and Insurgencies, 13:2, 40-53, DOI: 10.1080/09592310208559180
[15] Giustozzi, Antonio (Jan. 2009)- Empires of Mud: Wars and Warlords in Afghanistan
Published by C Hurst & Co Publishers Ltd, London.
[16] United Nation Assistance Mission in Afghanistan- UNAMA